هه هه گفتم براتون ؟

نگفتم؟

حالا بگم؟

گویا اینجورکیه که اگه کسی اون بیماری شیکّه منو داشته باشه ،

همون بلژیک منظورمه،

این احتمال سکته قلبی اش کم می شه!

خخخخخخخخخخخخخخخ دلتون بخواد !


شاعر می فرماید

خدا گر ز حکمت ببندد دری

ز رحمت گشاید در دیگری


البته، این رفیق بی تربیت ما این شعر رو واسه یک جاهای دیگه ای به کار می برد.


وای اینو بگم ! آقا ما یک  همسایه داریم راننده است، قدّ گوریل!

خیلی هجو ها! افتضاح!

بعد من همیشه می گفتم چطوری این خانومه رو دادن به این بشکة بی سر و ته؟

سوال بود برام.

امروز صبح خانومه حسب اتفاق مجبور شد سوار آسانسور بشه و دو طبقه با هم بیایم پایین

وااااااااقعاً که من کورم!

خانومه یک دکلی بود واسه خودش که اگه غیر از این بود، قطعاً سر بچه ولش مرده بود زیرش چه برسه که دومی رو هم بزاد !

خعلی گنده ! وای وای وای ! چی بودن اینها !!!

خدایا شکرت که ما لاغریم! الحمدلله!