رفتم قفل رو یک نگاهی کردم

بازش کردم 

عیب اصلی این بود که این الاغها از این در وسیله هایی رو داخل و خارج کردند که بزرگتر از در بوده و ضربه خورده بود روی قفل،

 یکم کج شده بود.


کم کم یکی از همسایه ها هم اومد کمک و من چون مریض بودم یکم عقب تر ایستادم

عیییییییییییییییییییییی!

آقا تا داشت هی دولّا راست می شد، تنبونش اومده بود پایین، یک کون سیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه ! عققققققققققققققققق!

وییییییییییییییییییی!

دیگه نمی تونم هیچی بگم! ذوقم کورید!

از نظر من صلاح در اینه که آدمیزادی که می خواد مزدوج بشه زوج یا زوجه اش رو لخت و عور ببینه! چه بسا که عین این مورد، یارو سیاه بود آدم خوابید حسّش! چیه این !!