نسل به نسل،
سیمای آدمها و پوشش آدمها و حتی کوشش آدمها، عوض شده است.
تو پیاده روکه راه می ری،
نه چندان به ندرت،
می تونی سه تا خانوم رو ببینی که یکی مادربزرگ است، وسطی دخترشه و کناری نوه اش.
مادربزرگه،
کفش طبی پا کرده، چادر مفصصصصلی پوشیده که نوک دماغش و فوقش دو تا چشماش پیداست،
دخترش،
عضو وسطی،
کفش اسپرت پاشه،
خط تماس رونشو به بدنش می تونی - اگه نگاه کنی – ببینی
عین حرف Y انگلیسی!
قرص صورتش پیداست،
با آرایش و مو و الخ
آخری،
یک دختر بچه است که موهاش بازه، شلوارش ساق کوتاهه کفشش بندیه و کلاً تو این جهان نیست انگار!
یک شات که بگیری، تاریخ رو یکضرب به تصویر کشیده ای
و تو اینهمه، بییییییییییییییشترین زجر رو اون وسطی کشید!
چون تو دوران گذار بود، از مادرش، به دخترش!
حالا اینهمه،
به ما چه !
والله!
حوصله کار نداریم زر می زنیم.