از ظهر،

آبجی خانوم هر از گاهی نگاه می کنه،

میگه داری خوب می شیااااااااااااا!

راست می گه، حالم خیلی بهتره.

هر بار،

بهش می گم پول  حالمو خوب کرد،

خخخخخخخخخخ!

آخه راستش، بعد از سه چهار روز که تقریباً با صفر مطلق و فقط به اتکای کارتی که پولهای ساختمان رو داخلش نگه می دارم رفتم جلو،

بالاخره امروز حوالی ساعت یک، 

یکم پول رسید دستم

خعلی خوشحال شدم! 

افتضّاح!

الانه هم نشستم همه اش رو پر و پخش کردم و از هرجا هرچی برداشته بودم دادم و رااااااااااااحت شدم به حقّ علی!

والله!


امروز دو تا چیز دیگه هم اتفاق افتاد که قشنگ بود برام

یکی اش، اون آقایی بود که گفتم صاحب کار یکی از ساختمانهام بود و اومد سر چهار راه براش یک برگه مهر کردم.

این آدم، با اون کبر سن، اونقدر امید به زندگی درش بالا بود که به آدم انرژی می داد!

این آدم، با اون سن و سال، صبح بلند شده رفته سر ساختمانش، فرم خالی رو گرفته، با اینکه می تونست همه چیز رو با تلفن واسه فردا درست کنه، خودش رانندگی کرده برگشته اصفهان مهر کرده مجدد رونده سمت ساختمانش و اونقدر سمج دنبال کار رو گرفته که ، واسه من جای تعجب و صد البته جای یادگیری است!

همچین آدمی، به نظرم، مستحق است که پولدار باشه صد البته، اون پول، بهش نیروی محرکه ای می ده که تو سن اقلاً هشتاد، اونطور سر پا و امیدوار و با عزم راسخ، دنبال خشت و گاز و ساخت وساز باشه.

یکی دیگه از اتفاقات امروز، مصاحبه ای بود که رادیو فرهنگ با یک پیرمرد هشتاد ساله داشت، هرچی فکر می کنم اسمش یادم نمیاد.

زادة خرم آباد گویا، تحصیل کرده اطریش، رهبر ارکستر و نوازنده پیانو و آهنگ ساز. الان تهران زندگی می کنه، اسمش شبیه به مگردیچیان.

این بابا با اینهمه سن و سال، عین یک بچه، قول داد که تولد یکصد سالگی اش ، با رادیو مصاحبه کنه باز

لوریس چکناواریان !

چقدر نگاهش به زندگی قشنگ بود!

چقدر من پسندیدم آدمی رو که اونقدر مثبت بود!


همیشه، دلم می خواسته اگه فیلم می بینم ، یک فیلم خانوادگی باشه، مثبت، با تم عشق.

یک چیزی تو مایه ها فیلم ...

یادم نمیاد

one eyes shot?

نه

top gun ?

نه

باید برم تو سی دی هام بگردم، شاید داشتمش!


پیدا کردم

city of angels

(angles?)

همون شهر فرشتگان



با بازی بی نظیر نیکل کیدمن، اگه درست یادم مونده باشه!

فکر کنید، دو تا کیف سی دی دارم، تنها سه تا فیلم توش بود ! 

قشنگ بود این آخری بخصوص!

حیف بودجه هایی که می شده اون شکلی خرج بشه و یک چیزهای دیگه ازش در میاد !

پاشم برم پایین، نیم ساعت بشینم ببینم کسی پول می ده یا نه.

عزّت زیاد