خب، بحث شام پیش اومد و بعدش یک فیلم با آبجی خانوم دیدیم ، رشته کلام برید

داشتم از فاطی می گفتم.

این فاطی، به زشتی کلاغ  سیاه است. حالا کاری به ریختش نداریم. اما انصافا خیلی زبل و کاری است و هنر بزرگترش کار کشیدن از گرده بقیه هم جنسهاشه.

چیزی که تو این فاطی جون به چشمم میاد و نمی تونم حلّش کنم اینه که ایشون چادر سرش می کنه، میاد اداره، چادرشو بر می داره و هفت هشت ساعتی بین همه ماها داره کار می کنه.

سوال اینجاست که آیا ما ها رو قابل نمی دونه و مرد حسابمون نمی کنه که چادرشو بر می د اره؟

چه فرقی هست بین اینور دیوار شرکت با اونورش؟! اگه حجاب بی چادرش کامله، 

که هست،

چرا تو خیابون چادر می پوشه؟!

می دونید

من،

این آدمو صافش می کنم و از روش رد می شم! 

محموتی به خبرنگاره گفته بود تو نماینده کشورت هستی باید به سوال من جواب بدی!!!

حالا اینم باید به سوالات من جواب بده!

آخرش یا من چادر سرم می کنم

یا این می کنه چادرشو!


هرچند

الان داغم.

یکم بگذره می بینم همچین آدمی ارزش دهن به دهن گذاشتن و محل دادن نداره و می رم سمت اینکه فاصله اجتماعی بین یک مهندس و یک منشی رو، به چشمش بیارم!