نمی دونم واسه شما پیش اومده یا نه،

اینکه به این نتیجه برسید که هیییییییییییییییچ کاری بلد نیستید!

هیچی !

فتوسل ساختمان مشکل پیدا کرده بود. 

به توصیه رفقا،

 از جمله آقا رضا ساکی، از معدود رفقای مفید وبلاگ، 

یک ساعت نجومی خریدم که ببندم بجاش

خب، قبل از باز کردن سیمها عکس گرفتم که بدونم وضع اولیه چی بود.

باز کردم و با کلی احتیاط و الخ، اینو بستم، 

عمل نکرد!

فکر کن! به همین راحتی، عمل نکرد!

هرچی فرضیه احمقانه هم بود تست نمودم، نشد!

بعد،

به این نتیجه رسیدم که هیچ کار خدا از من ساخته نیست!

شاید بگید خب تخصص تو نیست و لابد تو بحث طراحی ساختمان و نظام مهندسی و الخ و دولخ تو نوبری منتهی،

نچ !!!

واسه کار ساختمان خودمون، 

زمینمون در واقع،

معماری اش رو که دادم فهیمه کشید، چون معماری شمّ خودشو می خواد

امروز سر حساب شده ام محاسبه و ترسیمش رو با حدود سیصد هزار تومن می شه جمع کرد!

حالا خریدن یک کتابش و نرم افزارش و برو و بیا و الخ و دولخش و وقتش، همین حدود ها می شه، اگه بیشتر نشه!

به شریکم گفتم می دم یکی حساب کنه برامون! یعنی رااااااااااااااااحتی خودمو به صدو پنجاه هزار تومن خریدم!

به بیان دیگه،

اون بخش از کار که باید از خودم بر بیاد، ارزشش فقط سیصد هزار تومن به ازای چندین ساعت چشم گذاشتن و قوز کردن و الخه که اصلا صرفه نداره!

بنابراین،

من الان حس ناخوبی دارم واقعاً ! 

خیلی مسخره است که آدم نتونه منشا هیچ کاری باشه.

حتی دیروز که لوله کشی می کردیم، 

اونجا فقط به زور بازو نیاز داشت و من نه تنها که زور کافی نداشتم،

که حتی تمام وزنمو هم می انداختم روی آچار، افاقه نمی کرد!

یعنی هیچ !


خورد و خوراکمو هم که کمابیش می دونید چطوره. افتضّاح!

فقط من بلدم غر بزنم می دونید؟

غر !

خدایی ها! خوب شد کاری نکردم که این نسل ما حفظ بشه!

والله!

بذار مختومه بشه ! چیه این!