بهش می گم دوست داشتی یک زن چینی می داشتی؟
هی نگاه می کنه !
می گم ببین، این جنس، زبون که نمی فهمه (دور از جون چندتاشون)،
اقل کم چینی ببر، که دلت خنک باشه که بابا، این نمی فهمه زبون منو
یک حسن جانبی هم داره اینکه،
فحشش بدی نمی فهمه !
یعنی بعدش آویزونت نمی شه که چکار به بابام داری،
خودت میمونی
خدا عمّه خودتو فلان
می دونی؟
بهرحال، چینی اش هم هست،
من دیدم
یکم فقط شبها، باید اتاق خعلی تاریک باشه
که ییهو اگه شبی نصفه شبی بیدار شدی، قبض روح نشی!
خعلی زشتند!
فکر کنم اینها رو توی پودر و رژ و دوده مطبخ هم بخوبونی،
آخر نشه براشون الخ !
چیه!
می گم آخر نشه براشون شوهر پیدا نمود!
چند وقت پیش بی بی سی یک برتامه نشون داد که بزرگترین مشکل چین کمبود زن هست
فکر کن بیشتر مردن