ما به پدر بزرگ پدری ام،
می گفتیم حجی!
بنده خدا سالها زور زده بود و تهش رفته بود داده بود عربها!
الانه زنگ زدم خونه مون
با بابام صحبت می کردم می پرسید که از فلانی چه خبر
گفتم فلان.
طبق معمول نظر مخالفی داشت و گفت که بهش بگو که فلان
گفتم آخه من سرپیازم که بگم، یا دمشم؟
گفت هر دوتا!
بعدش منتهی، آخرهاش، قانع شد که آخه باباجان، اصلاً به من و ایشون چه ربط!
یادش افتاد به باباش
گفت به قول حجی، پول که دارید هر گهی که می خواهید بخورید!
خیلی خندید خودش به باباش!
گفت اون موقع ها یک کاری که می کردیم یا چیزی می خریدیم که بابامون به دلش خوش نبود و به نظرش اسراف میومد، غر می زد و آخر کار،
بهمون می گفت:
پول که دارید هر گهی که می خواهید بخورید!
طفلک پیر مرد! خدا ر حمتش کنه ایشالله
منو هم فلان !