طرف داره می خونه
لب کارون
چه گلبارون !

سالهای سال پیش، 
اون موقع که فرشید رفیقمون مرد،
ما از شیراز جمع شدیم رفتیم اهواز، مراسم ترحیم.
اون موقع،
تو کارون،
فاضلاب سطحی روان بود
و هیچکسی، لب کارون، صفا نکرده بود، 
متاسفانه !

نمی دونم چطور شد اینجوری شد
عالم و آدم خشکید!
ارومیه و گاو خونی و زاینده رود و الخ و دولخ!
همه خشکید!

خشکید!

همه اش بخاطر ترک امر به معروفه و نهی از منکر!
ما شاید نمی فهمیدیم منتهی، بزرگان قوم باید می دونستند که همینطور بی هوا اگه همه ملت مهندس و دکتر بشند،
بعد کسی نیست که کشاورزی کنه
می دونید
درس خوندن یک منکر بود که عوضی بجای اینکه ازش نهی بشه،
بهش امر شد!
و شد اینکه شد!
امر به منکر!
بدّو دانشگاه آزاد اسلامی
بدّو مدرک گرایی
بدّو اداره نشینی
بدّو !