عرض به حضور انورتون، قراره هفت و نیم فلانه جا باشم بریم دنبال همکارها فلان بکنیم.
یعنی که بریم ته ران
از خدا پنهان نیست ، از شما چه پنهان،
جلسه ای است بزرگ و حسب آنچه ارائه خواهد شد تصمیماتی اتخاذ خواهد شد کلان!
در مقوله اقتصاد است همه اینها .
و متاسفانه، متاسفانه ،متاسفانه،
عروس هر دو تا جلسه هم،
بنده می باشم!
عجججججججججب کار مزخرفی که من دارم!
والله!
آی حال می داد آدم کارش که تمام می شد و می کرد،
مسوولیتش هم تمام می شد!
شده سبزی بخری ؟
سبزی فروشه همینکه پولشو گرفت، کارش و مسوولیتش تمام است! شما می خوای قرمه بادمجون درست کن با سبزی اش می خوای زهر هلاهل! ربطی به اون نداره! حتی دکتر هم بگه فلانه کس از خوردن سبزی مسموم شده، می گن شده که شده! نمی رن یقه سبزی فروش رو بگیرند!
هعی!
بگذریم.
یکم ساز بزنیم و یک چایی بخوریم و جمع کنیم بریم ته رون بخوابیم فردا بیان بکننمون!
هرچی هم می نویسم این استرس نامرد تخلّی نمی شه ازم!
چه کنم !؟
هه هه فردا این موقع امیدوارم تمام شده باشه، هااااااااااااااااااااااااااااااااا!
والله !