ظهری که می اومدم یک اخباری از کتابخانه های عمومی می داد
یک چیز مسخره ای بود به نظرم
دل نمی دادم به خبر، فقط جسته گریخته یادمه که انگار می گفت 75درصد کتابهای مرجع کتابخانه ها حتی یکبار هم خوانده نشده اند!
هه هه
گویا به جای 15 میلیون عضو کتابخانه، حدود 2 میلیون عضو داریم کلاً
و خلاصه یک چیز نابودی به نظرم.
من فکر کنم بهتره کلاً جمع کنند بساط کتابخونه رو!
در این دنیای دیجیتال، کتاب کیلو چند!
رشته کتابداری رو هم عین اون رشته های ظالّه، ممنوع اعلام کنه آقا
خدایی هم صرف وقت در اموری که دیگه دورانش گذشته، اتلاف عمر حساب می شه و از نظر من حرام است!
می مونه یک عده کتابدار محترم، که خب اینها رو باید یک فکری به حالشون نمود.
مثلاً در توسعه کتابخانه های دیجیتال ازشون بهره برد
یا در دیجیتال کردن کتابها، به طریق مقتضی!
یا یک کلاسهای فشرده براشون گذاشت و بهشون موزه داری رو یاد داد که از کتابهای موجود مثل اشیای باستانی و تاریخ گذشته نگهداری کنند بهرحال تو تاریخ بمونه این حرکات.
می شه بهرحال سرشونو گرم نمود.
صبح رادیو هم راجع به کتاب آواز می خوند:
کتاااااااااااب را که باز می کنی
دو بال یک پرنده را گشوده ای
پرنده ای که می برد تو را به باغ های نور
پرنده ای که می برد تو را به شهرهای دور...
گفتم شهر دور
دیروز تو تهران بودیم تو اتوبوس محبوس، ترافیک و بارون و الخ
آبجی خانوم پیام داد که چه خبر کجایی؟
گفتم بارونه
گفت به! بارون
براش نوشتم بارون تو غربت به به نداره که!
بی تربیت مسخره ام کرد، نوشت غربت نگیرتت! خخخخخخخ
راست می گم خب
بارون،
واسه یکی خوبه پاچه تنبونش که خیس شد تندی برسه خونه اش عوضش کنه
سردش که شد بتونه گرمش کنه
خیسی اش رو بشه خشک کنه
نه یک مسافر بدبخت که پاچه که سهله، خشتکش هم خیس بشه نمی تونه لباسشو عوض کنه
بعد مجبور باشه بشینه تو گرمای مهوّع اتوبوس، خودش و بقیه بیست و اندی نفر هی بخار کنند که خشک بشن،
بشه عین سونای خشک!
بارون،
خوبه،
واسه کسی که پشت شیشه نشسته باشه پشتش به شومینه باشه و فنجون داغش تو دستش باشه، همونطور که بارون رو به پایین میره بخار فنجونش رو به بالا بره و اینها با هم قاطی بشه و هاشور قشنگ لحظه هاش بشه
بارون،
واسه کسی خوبه که به مخیله اش برسه که هوا دو سه نفره است!
نه واسه یکی که خسته است،
حالا نمی گم گشنه چون ناهار خوشمزه ای خورده بودم ولی خسته بودم!
بارون!
بارون چه کوفتیه!
همون بهتر که نمیاد دیگه !!
نوشته بود ما انقلاب کردیم که تاریخ عوض بشه، انگار جغرافیا عوض شدش!
الخ!