این رفیق ما پریروزها یک گوشی خریده است
فروشنده نانجیب، گوشی دست دوم بهش انداخته
گوشی هم مشکل داشته
برده که عوض کن و ببر گارانتی و خلاصه، ماجرایی شده است
در این بین، این رفیق بیچاره ما، صرفاً واسه گرفتن یک برگ فاکتور سربرگ دار از فروشنده، کارش به نیروی انتظامی و تهدید و فحش و فضاحت کشیده.
درحالی که تا قبل از اینکه پول مردک رو بده،
می تونسته آقا وار، از مغازه بیرون بیاد.
می خوام بگم آدم، حواسشو وقتی جمع نکنه، به غلط کردنی می افته که به عمرش فکر نمی کرده است.
حالا،
منم کم کم دارم به یک همچین غلط کردنی می افتم!
به زن داداشمون سپرده بودیم یک مبلغی رو جابجا کنه.
دیروز آخر وقت که رفته بانک، از حسابش برداشت کرده اند،
به حساب ما هم نریخته اند
بهانه، اینکه آخر وقت است، فردا صبح اول وقت پول تو حسابشه
ولی تااین لحظه، هییییییچ خبری از کسی نیست.
قضیه مشکوک است. جابجا کردن پول، صدور یک حواله، واسه منی که کارمند بانک هم نیستم، فقط دو دقیقه وقت لازم داره. چرا تو یکربع آخر وقت بانک اینها کار رو انجام نداده اند؟
الان چی دست زن داداش ماست؟ واقعاً برگه رسیدداره، یا از بسسسسسسس شلوغ می کنه یا ساده است و به حرف کسی که پشت میزه اعتماد می کنه، یک عالمه پول از دستش رفت؟
کسی چه می دونه
دارم جلوی خودمو نگه می دارم که بهش زنگ نزم. می دونم طفلک پا می شه می ره شعبه منتهی،
چرا آدم از اول، ندونه روال کار چیه!
اصلا آدم نباید کار رو به زن بسپره ! اشتباه از خودم بود!