اربعینه دیگه. 

اربعین!

همسایه مجاور یک دیس عدس پلو آورد،

افتضضضضضضضاح!

برنجش رو زود برداشته بود، عین دون مرغ  زیر دندون میومد! 

خدایی، ثواب کفران نعمتشو بذارن کنار ثواب نذری دادنش، حداقلش اینه که هیچی گیرش نمیاد و باید از نو، یک نذری خوششششششششمزه بپزه پخش کنه!

والله!

تو وبهای قدیم نوشته بودم براتون. خانومه، تن فروشی می کرده، با پولش کمک می کرده به یتیم خونه.

یک زمانی میاد می ره پیش مامور محاسبه حساب کتاب اون دنیا، حاج آقای محل!

می گه حاج آقا، من فلانه گناه رو می کنم، عوضش فلانه ثواب رو هم دارم. حالا شما بفرما اون ثواب و این گناه چی می مونه واسه ما؟

حاج آقا یکم فکر می کنه، رمی و اسطرلاب می اندازه،  پس سرشو می خارونه، می گه که والله، یک فلان پاره !