پسرم جمال!
ماسیمادوتی لباسهاشو حراج کرده است.
یک سری زدم
در رگال ازارها،
قماشی بود به غایت نیکو! خوش رنگ و خوش دوخت و با بر و رو!
بهای آن قبل از آف، حدود یک هفته کارمندی والد مکرّم تو بود!
نگران نشو پسرم! پدرت اگر این قماش را می خرید سالیان سااااال آنرا مالک بود!
ما کارمند جماعت به فراست در یافته ایم که باید ازار از پای در آورد و به حرفه مشغول شد!
نه از این باب که ما بدکاره یا فاحشه ایم پسرم.
نه!
از این باب که اقتضای حرفه کارمندی این است و قبول کن که با رعایت این ابتکار،
یک ازار،
سالیان سال به ما کار خواهد داد!
توضیح سنجاقکونه!:
ازار، به کسر الف اول، به معنی شلوار، لغت ایرانی مصطلح در زمان حسنک وزیر بوده است.
معادل پای پوش، شلوار، قماشی جهت ستر عورت و حفظ بدن از گزند
توضیح دوم اینکه آخرین توضیح قبل دیگر بی معنی است چون تنبان مذکور را که من پا زدم به اصطلاح، چنان چیز دهشتناکی در فلانه موضع نمایانده می شد که ضربان قلب خودم هم به تلاطم افتاد! منظور اینکه این روزگار، ازار کاربری ستر عورت خود را به نشر عورت(!) بدل کرده و انواع چاقی و لاغری و وازی لای پا و دنبه و دنبلان آدم رو به نمایش می ذاره،
در یک کلام !
توضیح سوم اینکه پدر جمال بعنوان یک مهندس فوق لیسانس با بیش از یک دهه سابقه کار مرتبط و تخصصی، ماهانه معادل چهارشلوار مارک ماسیمادوتی حقوق درمیابد!
اگر به زبان زمان ماضی گفتگو کنیم،
تقریبا، ماهی، از قرار دو سکّه !