پسرم، جمال!
من هی کرمم می گیره باهات صحبت کنم و برات حرف بزنم منتهی،
هی به خودم نهیب می زنم که باید کار کنم! باید کار کنم! باید کار کنم!
لذا،
یاد من بینداز تا بگویمت آدمیزاد مسافر که باشد ولو اینکه بلیط vip ممهور به مهر تعاونی در جیب داشته باشد و چندین هزار سلفیده باشد باز هم، گریبانش در گرو بنی هندل است و نه که فکر کنی اگر مرکب شخصی داشته باشی رهایی که رهایی اصلاً برازندة ایرانی نیست، مثال عرض کنم همین هفته ماضی تسمه دینام ماشین نوی ما در نصفه شبی بادی و سرررررد، سرخود ترکیدن گرفت و نیم ساعتی معطل امداد خودرو نامی شدیم و الحق پدرآمرزیده کار را راه انداخت و به یمن همین همّت و جوانمردی اش من هم صفحه را امضا کردم گو اینکه به وضوح مشخص بود طرف دو قلم کار کرده است یکی را در ردیف یک نوشته دیگری را در ردیف سه! و اینکه بعد از امضای من ردیف دوم با چه آیتم یا وسیله ای پر خواهد شد، الله اعلم و لاغیر!
و مهم نیست ! بلکه من راضی ترم بخشی از 34 میلیون تومان بی زبونم به این جوانکی برسد که در نیمه شبی سرد و بادی اتولم را تعمیر نمود. این پسر اگر آیتم دو را پرکند دزدی است که به دزد دیگری زده و علی قول عموم، شاه دزد منطقه ماست! حلالش باد!
به زبون آدمیزاد بگم، گویا هرزگردی که روی ماشین 206 بسته شده کیفیت داغونی داره . ماشین من هنوز به 20 هزار کیلومتر نرسیده، اینطوری تسمه ترکوند و معطلم کرد. از وقتی تسمه رو و هرزگرد و پایه اش رو عوض کرده ماشین سوت قدرتی زمان جوونی اش رو می کشه برام. چیزی شبیه شیهه اسب! خعلی حس خوبی می ده الان! و من هیچ نمی تونم بفهمم این سوت چه ربطش به تسمه دینام! ولی بهرحال، راضی ام ازش!