جور کردن لباس گرم مناسب کوه و بیابون، واسه منی که سالهاست دیگه سایت نمی رم مگه به طور اشرافی(!)، یکم سخته!

صبح زود پا شدم، تنبونم کش کرده ام،

یک عالمه ژاکت و بافت و الخ پیدا کردم و جور کردم که بپوشم.

می گن حسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت جمعه می رفت

منم بعد از اینهمه سال، امروز می رم سر بزنم به کارگاه! تو بارون و گل!

نمی خواستم برم. این دکتوره اینقدر اصرار کرد دیدم اگه نرم فکر می کنه چه خبره. می رم ببینم چی به چیه. تا هرجا هرکی رفت منم می رم.


بفرمایید صبحانه