اینجا، تقریباً با قطب برابری می کنه!
سرررررررررد!
پای آدم از سرما می خواد بشکنه!
دیشب عمدا ماشینمو گذاشتم تو حیاط که اگه بناست ضد یخش هم تقلبی باشه و الخ و دولخ، اینم بتّرکه به حقّ علی.
نمی دونم چی شده. شاید هم ترکیده.
نمی دونم
سازمو آورده ام. بابام می گه اینها رو که بلد بودی، چیز تازه بزن.
باید برم کلاس دوباره. من خودبخود کار نمی کنم! مجبور باید بشم!
از صبح، یک بند کشمش سبز پاک کردم ( چوب کشمشها رو کندم ! )
صبحانه و
یکم ساز و
یکم ور رفتن به گوشی و
خلاصه، بطالتی است به عبارتی.
بطالت.