زنک، روضه می گیره، واسه یک نوحه خون از جنس خودش، هر سه روز صد و پنجاه هزار تومن فقط خرج حنجره می ده،
بعد بهش می گم شارژتو بده، می گه داده ام!
می گم رسیدتو بیار
رسید آورده نه خط خوردگی داره نه تناقض داره صاف و خوش خط نوشته هفت هزار تومن،
می گه این بیست و هفت هزار تومن است!
می گم خانوم! بخون!
می گه اشتباه نوشتی منم حواسم نبوده حالا که اینجوره نصفشو تو بده نصفشو من!
یعنی ها، اگه اون خرج های عرفانی اش رو نمی دیدم،
شاید می گفتم نداره، من می دم به جاش
اما این مدلی دیگه ترش کردم!
اولاق !
اما بعد.
هوا خعلی ناجوانمردانه سرد شده است!
افتضضضضاح!
خدا به فریاد فقیر و ضعیف و ابن السبیل برسه
به فریاد کارتن خواب ها ،
سربازها
و دانشجوهای در راه مانده !
والله!
گیر نکرده اید بفهمید چی می گم!
خدا به سرتون نیاره انشاالله و
نفهم از دنیا برید،
تو این یک مورد اقلاً !
هفته پیش یه نم برف اومد مسیر بهارستان تا خونمون که 1 ساعته بنده 3 ساعته رفتم !!!!!
اصلا یه وضیییییی بود ! یخ کرده بودم ... اونم شب بووود !
تاکسی ها هم یه کمی برف و بارون که میاد انگاری بال در میارن پرواز میکنن و ردی از خودشون رو این کره خاکی به جا نمیذارن !!!!
شب سختی بود !