دیروز یک برنامه ای بود راجع به عصر یخبندان.
یک دوره ای که یک عده، حتی نئاندرتالها، بر اثر سرما و کمبود غذا و الخ، نسلشون ور افتاد و رفت.
اگه اون دوره رادیو و تلویزیون و موبایل بود و شبکه بی بی دی مستقر بود و اینها، یک علم شنگه ای راه می انداختند و یک عااااااااالمه کت و شلوار پوش در وین اتریش جلسه می ذاشتند و قرار می بستند که چه مید ونم تا چند سال دیگه نذارند هوای کره خاکی زیاد سرد بشه!
برو عامو !
(ببخشید غذام گرم شد دیگه حرفم نمیاد. فقط می خواستم حرکات انسانهای ظلوم جهول رو مسخره کنم! عصر یخبندان اگه رخ نداده بود الان چه بسا ما اصلا وجود نداشتیم و لذا هر اتفاقی داره می افته، بذار بیفته! مقرر بوده.
عین همین وضع اقتصادی ما که مقرر بوده دلار فلانه قدر بشه، حالا ما اگه کل نطنز و قم و فردو رو هم به خیش ببندیم و خاکشو به باد بدیم هم، فرقی نمی کنه. یا بهتر بگم، عین حقوق من تو شرکت معظم فلان! کار بکنم یا نکنم، خوب بکنم یا بد بکنم، به موقع برم یا بی وقت بیام، اصلا یک چیزی است عین رزق مقسوم! بالا پایین نمی شه. نمونه اش اینکه یک وام حدود صد و اندی هزار تا یکی دو ماه دیگه قسطش تمام می شه و عددش از فیش حقوقی کم می شه اما، عمممممممممممممممرا اگه دریافتی من قد همون صد و اندی هزار، افزایش پیدا کنه!
ثابت است! و تنگ!
مهتاب کرامتی و فرهاد اصلانی
ما الان درگیر این نوع یخبندانیم!!