امروز اورانیوممونو دادیم روس
تو تلویزیون ملّی، بهمون تبریک و شادباش گفتند!
گفتم اگه نشنیده کسی، بگم که بشنوه، اونم شاد باشه!
پسرم، جمال!
من موتورها و موتور سوارهایی رو یادمه که از سر لتّه اومده بودند، تو شهر دووووووور می زدند و داد می زدند انرژی هسته ای حقّ مسلم ماست.
همه می گفتند. این گروه رو تو محله برج، شیخ صدوق جنوبی، یادم میاد.
هنوز گل هایی که به موتورها بود تو ذهنمه!
و آدمهایی که دیگه هیچوقت اون تیپ و قیافه ها رو تو شهر، نمی تونستی ببینی
لااقل، مجتمع و دور هم نشد.
بهرشکل، آرمانی داشتند.
قطعا امروز خوشحال نیستند.
منم نیستم
فکر کنم، هیچکس نیست!
ادرسش رو نمیدونم !