می گه، یک روباهه دمشو به دم یک شتری گره می زنه
تا نشسته بودند،مشکلی نبود
ییهو، شتره سر پا می شه و به طبع،
روباهه، ازدمش آویزون می شه
همینجور که داشته دم کون شتره تلو تلو می خورده و آویزون بوده،
یکی از هم پالکی هاش می بینتش و می پرسه فلانی، این چه وضعیه؟
جناب روباه،
پاسخ می ده که ، چه کنیم، ما با بزرگان وصلت کرده ایم!
گفتم که اگه کسی فکر می کنه با بزرگتر از خودش وصلت کنه، اوضاعش خوب می شه،
خوب نمی شه!
فقط اون پشت،
دم ماتحت بزرگ مربوطه،
باید آویزون باشه و تلو تلو بخوره!
خخخخخخخخخخ!
یکم بزرگتر از خودتونو پسند کنید!
خیلی بزرگش،
خشتکتونو پاره می کنه.
جوب رو عرض می کنمااااا!
از رو جوب خیلی بزرگ بخوای بپّری،
لاجرم می دری!
تو اپیکیشن هدفون
یه داستان صوتی دان کردم
غلاغه به خونش نرسید!
الان سرچیدم نویسنده رو این لینک کتابشه
بخوان بسی جالبناک بید