مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
لیکنش مهر و وفا نیست، خدایا بدهش!
همینجوری، الکی!
والله. چی بگم این شب جمعه ای!
پاشم برم اتاقمو جمع کنم، بخوااااااابم تا صبح، انشالله!
خسسسسته شدم!
شب بخیر
می دونید،
لابد فکر می کنید شما، چه زن باشید چه مرد، اگه متاهل باشید، همچین شبی خیییییییییلی خوش بخت تریدتا که مجرد و تنها به رختخواب برید.
من می گم نه!
نچ!
فکر کردید ایییییییییییییینهمه زوج مرتّب، تمامشون شام گرم خوردن و مدتها به شمع روی میزشون خیره شدن و یکم تو هوای مطبوع آبادیشون قدم از خودشون در کرده اند و چندتایی خیابون رو با ماشین، دور دور زده اند و آهنگهای عشقولانه تو ماشین گوش کرده اند و بعد که برگشته اند خونه، پریده ان رو کول هم و ده بکّن؟!
(مشخصّا به ضمّ کاف نوشتم، به معنی بزو بزو)
نه آقا
نه
دلت خوشه
آواز دهل شنیدن از دور خوش است!
اگه نگم خیلی از این دو تا دو تا ها، خسسسسسسسسسسته بوده یا بی حوصله بوده یا کلافه بوده از اینکه اون یکی افسارشو کشیده کلّ عصر و شب یورتمه بردتش،
اما به جرات می گم خیلی از این دو تا دو تا ها،
خیلی آروم سعی کرده اند چیزی و کسی رو برانگیخته نکنند، بلکه بتونند بخوابند!
فقط بخوابند!
می دونید؟
بی اینکه مجبور بشن یک هیکل گنده ای رو رو خودشون تحمل کنند یا ساعتها تلاش کنند که یکی دیگه ارضا بشه و الخ،
فقط،
استراحت کنند!
می دونید چند نفر، به جرم متاهل بودن، نتونسته اند سر ساعتی که دوست دارند، بخوابند؟
نتونسته اند تو پوزیشنی که دوست دارند بخوابند؟
نتونسته اند بدون انجام کارهایی که دوست ندارند، یا حوصله اش رو ندارند، فقط لالا کنند؟
برید عمو! برید مسواکتونو بزنید،
شکر خدا به جا بیارید
به قول شاعر
نه بر اشتری سوارم
نه چو خر به زیر بارم
نه خداوند رعیّت
نه غلام شهریارم...
برید قدر بدونید که دل بی غم در این عالم نباشد،
اگر باشد بنی آدم نباشد!
شب بخیر