یکی از برکات اون صد و خرده ای هزار تومن که شهریه دادم به آموزشگاه شباهنگ،
اینه که الانه تو خونه ،
چه اینجا و چه آبادی،
احساس می کنم که یک کاری دارم
یک مشغله ای
و خدایی هم فرق می کنه بین تمرین کردن و نکردن
می دونید؟
الانه داشتم فکر می کردم یک زمانی در دوران خفقان اروپا، علوم از کلیسا سرچشمه می گرفت.
نه از کتاب مقدّس. نه.
از قضا، حضرات کشیشها خیلی زود (شاید طی یکی دو قرن ) فهمیدند که نباید ادعا کنند کتاب مقدّس منشا همه علوم است. چون به وضوح پیدا بود که اینطور نیست و در حالی که علوم نو به نو می شد و اضافه می شد، کتاب مقدّس همچنان همان متنی بود که بود.
فی الواقع، بهتر بود کتاب مقدّس در حیطه خودش مقدس شمرده می شد و در همون حیطه بهش ارجاع می شد و دست از ادعاهای بیشتر بر می داشتند که حرمت همون کتاب هم اینطورکی حفظ بشه.
اینطورکی بود که دیگه اگه کسی می گفت زمین گرد است،
کلیساییان می گفتند خب باشه، به تخمم
( و زیر لب می گفتند مهم اعانه ها و صدقات ونذورات است که به کلیسا داده بشه و کسی هم حسابرسی اش نکنه، زمین چه گرد باشه چه چهارکچ!)
یا اگه کشف می کردند بیماری و مرض ناشی از میکرب و ویروس و الخ است،
می شد که کلیسا بگه خب مجدداً به تخمم!
(و مجدداً، مهم اینه که مردم مریض که می شن پولشونو بندازن تو صندوق اعانه که خدا از سر تقصیراتشون بگذره و خوب بشه!)
به این ترتیب،
دیگه کسی لزوماً وبا رو با بی بند و باری به هم ربط نمی داد.
یا خشکسالی رو به لرزش سینه زنان
یا سیل رو به سیلان فلان!
و زلزله را به قاچ کون بهمان.
می د ونید؟
پرت شدیم.
می گفتم که یک زمانی حضرات کشیش، به کشف علم و نشر علم پرداختند. شما اگه برگردید به منشا علم موسیقی، می بینید همین هفت نت معروف دو ر می فا سل لا سی از یکی از آهنگ های کلیسا گرفته شده است. حرف اول کلماتی که در یکی از سرودهای کلیسا خونده می شد.
اگه برگردید به تاریخ شروع نشو و نمای علم زیست شناسی، می بینید اینو هم یک کشیش از روی گلهایی که توی کلیسا پرورش می داد پایه گذاشت
و چه بسا سایر علوم که من اطلاع دقیقی ازش ندارم
حالا بفرما قیاس کن با کشیشهای زمان ما که تو پاسخ دادن به سوالی که در حیطه تخصصی خودشونه هم، وا می مونند! پاسخ به سوالی در حیطة امر و نهی های دین و چه بکن چه نکن های دین!
واقعا که زمانه عوض شده است و کشیشان فراخ!
و نباید فراموش کرد که چنادین دهه است به قول دیرین دیرین که کشیشان مشغولند به استخراج اصول سیاست از کتاب فلان و اصول زراعت از کتاب بهمان و خب، طول می کشه،
طول می کشه تا چرخ، دوباره اختراع بشه توسطشان!
شاید یکی دو قرن تمام!