کمرم یکم درد می کنه

نمی دونم چرا

عصری که از آبادی اومدم، رفتم بازدید یک ساختمان

همون سر راه، یک میخ از تخت کفشم گذشت و رفت تو پام

کاریش نمی شه کرد

همیشه یک چوبهایی هست که یک میخهایی توشه و دست بر قضا، نوک میخه رو به هواست

خوشبختانه کفی کفشم ضخیم بود و فقط ترسوند پامو. اگه فرو رفته بود، به قول طرف دو سه روزی خونه نشینم می کرد. 

باید یک موقعی برم خیابون ارتش، یک کلاه ایمنی بخرم و یک جفت کفش کار

کفشهای صنعتی رو، اگه خوش تیپ باشند البته، خیلی دوست دارم

حس قدرت می دن به آدم.

بهرحال، سر همون ساختمان، صاحبکار از پله افتاد !

خخخخخخ! لیز بود آخه، روغن زده بودند گویا.

ولی نمی دونم کمر من از کجا درد گرفته است. شاید وسیله هایی که حمل کردم از ماشن تا تو خونه سنگین بوده اند. 

نمی دونم

دارم فکر می کنم مبلمان خونه رو جمع کنم بفرستم آبادی، واسه اینجا یک مبل دو نفره بخرم.

کافیمه. اینهمه سال مبل داشتم کسی نیومد خونه ام. هی خودم از رو این پا شدم نشستم رو اون، هی از اون به این. 

باید یک موقعی یک تابی بخورم، بخصوص سیتی سنتر رو بچرخم ببینم مبل تک، یا یک کاناپه رو می شه ازش خرید یا بازم باید هفت نفره و نه نفره خرید بکنم. اگه تک باشه، یا دونفره، اینها رو سبک می کنم. خوشم نمیاد شلوغ باشه خونه ام! فضای بااااااااااااااااااااااز می خوام نفس بکشم!

امروز یک گلوله موم هم از مامانم گرفتم، خیلی سفت شده بود، گذاشتم تو بشقاب، رو بخاری، تا اومدم یک سر به نت بزنم، کلی اش آب شده بود کف ظرف!

ناخالصی هاشو زدم کنار و ، واسه ته مضراب سازم، دو تا قلنبه موم فوق العاده قشنگ برداشتم! رنگ عسل! خواهرم می گه حالا طی دو هفته سیاهش می کنه! کلاً به مضراب من می گه کثیف! اسم گذاشته براش!

ولی خیلی باحال شدن. گفتم بگم می تونید واسه رفیقتون که تازه ساااااااااااز می خواد بزنه، حتی یک تکه موم سر مضراب بخرید! موم طبیعی زنبور عسل! این موم هر وقت سفت می شه من یک قطره عسل بهش می زنم و ورزش می دم، عین روز اولش باز دوباره عین موم می شه، اصطلاحاً!

کتری به پاست. کمرم همچنان درد داره. از عصر که اومدم یکبند دارم می خورم! انگار بگو از قحط اومده ام! خب حق هم دارم. واسه ناهار سیرابی گذاشته بود مامانم! منم کلاً خوشم نمیاد از این قماش  غذا. اون بنده خدا غذاهای اینطورکی رو از سر لطفش می ذاره که من هم باشم. واسه خاصیتش گویا. اینطور می گن که سیرابی، درمان سرماخوردگی است! خدا می دونه. شاید.

بهرحال بعد از یک عالمه کیک خونگی و شیرینی مونده از هفته پیش و کتلت مامان پز و ماست محلی و سیب و پرتقال، هنوز نمی دونم بدنم چی می خواد ، که گشنه می زنه چشمم!

بگذریم.

یکم ساز بزنیم بلکه فشار آب خوب بشه، کون و کمرمونو ببریم حمام، نرم شه یکم...