من اگه خونه ام به رستوران بین راهی مهتاب (حد فاصل قم تا تهران) نزدیک بود، دیگه هییییییییچ غذایی نمی پختم خودم! قششششششنگ می رفتم سالاد بار اونجا سیر و پر می خوردم و برمی گشتم!
آقا به هرچی فکر می کنم دلم میخواد!
از صبح که یک شیرپاک خورده ای اسم ماهی آورد و من همینجووووووور دلم شوید پلو با ماهی خواست بگیر تاااااااااا همین الانه که دلم ماکارونی می خواد و چند قاشق هم آش رشته و یکم سایر موارد!
نمی دونم چمه! اینجور نبودماااااااااا! اینجورکی شده ام تازگی!
دیروز تا حالا فی الواقع!
نمی دونم. لابد می خوام چاق بشم!
آهنگ کردی آکر باران رو (درس 47 یا 67 کتاب اول) دارم تمرین می کنم. خیلی قشنگه امّا، خیلی سخته! نمی تونم دولاچنگ هارو درست اجرا کنم...