اصلا کار کردنم نمیاد!
یک گاهی، عین خر باید فققققط کار کنیم
بعدش ، عین همون خر،
دراز بشیم رو زمین و چهار دست و پامونو واااااااز کنیم و فقط تندتند نفس بکشیم!
هفته پیش ، تا همین دیروز، نفسمون برید از حجم کار
الان، به پوچی رسیدیم!
خیلی پوچ!
اونقدر که به ترانه های پاشایی، علاقه مند شدیم!
اشتباه نکنید. نگفتم ترانه هاش پوچه،می گم اون ترانه های داااااااااغون دپرس کننده رو می پسندم الان!
قششششششنگ داغون می کنه! هم سوز صداش، هم متن شعرهاش!
گناه داشت. بیخودکی مرد. به قول قاسم افشار،
اینجوری گر بگذره نابوووووووودیییییییییییم!
آی آدمها، با ندونم کاریتون، زندگی رو،کشتین و خشنووووووودین!
منظور قاسم محیط زیست و طبیعت است و اینها. این سلاطون و اینها، مال آب آلوده و خاک آلوده و هوای آلوده است لاجرم!
حنّاق شده به جونمون.
قدیمها آسمون که می گرفت، می گفتیم بارون میاد
الان همیشه آسمون گرفته است، ولی با زانو میاد تو شکممون!
بارون کجا بود.
به قول شاعر
فریبت می دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این! یادگار سیلی سرد زمستان است!

خدایش بیامرزاد...

برادران و خواهران، ییهو به کسی بر نخورده باشه خدای نکرده !