این رفیقمون امروز منبر رفته بود

می گفت

من تا قبل از ازدواجم،

فکر می کردم زنها، 

اقلاً به یک دردی می خورند!

بعد امّا،

متوجه شدم که ...


این قسمت رو با سرش تکمیل می کرد

می انداختش بالا،

 سمت پشت سر...


نمی دونم.

لابد!

چی بگم.


دور از جون شماها البتّه !

والله!