شاعر می گه،

معین می خونه در واقع، اما خب متن ترانه اش این بوده تقصیر نداره!

میگه،

یکی را دوست می دارم ، ولی افسوس که او هرگز نمی داند!


خب الاغ!

خر!

گوساله!

الانه این هم ترانه است؟

این آموزش است؟

این چیه که می گی؟

خب لااااااالی لامصّب؟

خب بگو!

برو بگو!
عه!

اصلاً ها،

ما قومی هستیم که تو مسائل احساسیمون،

خعععععععلی مشکل داریم!

هیچوقت هم نه خواستیم و نه تونستیم که یک قدم،

ولو یک قدم،

درستش کنیم!


پسرم جمال، حرفت نوک زبونت باشه پسرم! حرف، تو کاسه کله  که بمونه، می گنده!

دیدی یک عمری با زنها زندگی می کنی، همه چیز ظاهرا خیر و خوش است، اما حس می کنی همچین شوری هم نداره،

بعد یکجا سر یک چیز مزخرفی، سر زخم باز می شه،

بعد می بینی هی چرک می اد

هی چرک میاد

هی چرک میاد

تعففففففففففففن ده ساله، بیست ساله، یک عمره میاد!

خب لامصّب! بگو! به وقتش بگو !