طرف راننده کامیون است

امروز عصر، یکم سر هم داد زدیم!

از اون دادها که حیوونها سر هم می زنند تا معلوم بشه رئیس قبله کیه!

و گه خورده که بتونه با من احتجاج کنه !

می گه صبح زنم زنگ زده که ماشین رو پنچر کرده اند!

چرند می گه. شما به هیچ صراطی نمی تونی یک میخ رو بتپونی تو لاستیک ماشینی که ایستاده است! با چکّش بکوبی روش کمونه می کنه بر می گرده می ره تو چشمت! نمی دونم. فکر می کنم تنها راهش استفاده از چاقو و الخ باشه که دیگه لاستیک نمی مونه تهش!

حالا حرفم این نبود.

می گه صبح تو جاده بودم، زنم زنگ زده که ماشین رو پنچر کرده اند.

خب بگو زنیکه!

اولاغ !

زنگ زدن داره؟

چکار کنه؟

غیر از اینکه اعصابشو خراب کنی، چه عایدی ای داره برات آخه؟؟

خب میاد خونه، 

یا اخلاقش گه است نمی کنتت،

یا بازم اخلاقش گهه، خشانت بار می کنتت!

یکم فکر خودت باش! گیرم که پنچر کرده اند، قطعاً نمی تونه از اون فاصله و اونجا پنچری تو رو بگیره! خب دو خط  فکر کن یک سنگی بزن تو سرش دیگه! والله مرد ها مستخدم شما نیستند! به حضرت  عبّاس نیستند! چطور دم از برابری و فضیلت و الخ می زنید، اصلا شما بهترید! خودتون مدیریت کنید یک پنچری رو دیگه ! کسی از پنچری گرفتن نمرده! من قول می دم!