رسیدیم به سیزده به در
امسال منتهی،
بر خلاف سالیان درازی که جزو واجبات بود روز سیزده حتتتماً بریم بیرون،
احتمالا که نه، قطعاً،
جایی نمی ریم.
جالبه که رسوم کهن تحت تاثیر زمان، شرایط و اوضاع، رنگ می بازند!
امسال، شاید بریم یک قدمی بزنیم و بس! اونم یحتمل از ترس! ترس نحوست سیزده!!
هوا نسبتاً سرد است. بخصوص اگه باد شروع کنه به وزیدن. ضمن اینکه یک روز تمام سیخونکی نشستن با گردن بسته و درد کمر و زانو واسه مامانم دشواره. بخاطر همین، منزل می مونیم. واسه من مهم نیست. ولی فکر می کنم اگه می رفتیم و امروز یک عالمه آسمون رو نگاه می کرد به جای سقف هال، شاید بهتر بود. حالا روز بلند است، باید ببینیم چی می شه بعد.