می ریم کوه صفه ، پیاده روی! 

بعدش کار!

چطوری امروز تمام بشه تا ساعت چهار! یا خدا!!


--------

سوار ماشینم که شدم دیدم،

با اینکه نصف شب بیدار شده بودم اما،

بازم زمانی واسه رفتن کوه وجود نداشت!

باز هم، دیرم شده بود!

یکراست اومدم اداره.

مرده شور شغلمو ببره!

از صبح، یک سیب زمینی آب پز خورده ام، یک لول نون پنیر و خرما. الانم عزا گرفته ام که تااااااااا عصر، چی بریزم تو خندق بلا!

گشنم می شه خب!