دیشب، شب سختی بود!
خدا بگم چه کارتون کنه انشاالله!
آدمو وادار می کنید هی حرف خاک بر سری بزنه،
بعد شب می شه دلش می خواد!
جددددم در اومد! مگه شد بخوابم! خدا هم با این کارهاش نعوذبالله!
ولی،
خدا چه کار کنه!
مثلا خاااااااک تو سر خودمون!
همه چیزمون جهان سومی است! همه چیزمون!
اینو مثلا گذاشتن ازش لذّت ببریم،
شده مایة عذاب!
خوش به حال گربه ها! اقلا بیشتر سال گریبونشون آزاده. بهمن که می شه یادشون میاد!
حتی خود ما آدمها! جایی خونده ام که بعضی ها، اسم نمی برم، تا تحریکشون نکنی یاااااادشونم نیست که می خوان اما ما،
همینجور توی چشممونه!
مرده شورمونو ببرن با این خلقتمون!
یعنی با این خلقمون، به ضمّ خ!