حوصله دار :: پسرم، جمال!

حوصله دار

چقققققققققققدر کسالت باره آدم پنج شنبه تعطیل باشه و تو خونه! عه!

مرده شور این شهر رو هم ببره که اصلا هیچ کجاشو دلم نمی خواد که برم بچرخم!

چه وضعشه.

۹۵/۰۱/۱۹

arash shah

نظرات (۵)

۱۹ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۷

مریم

برو منارجنبون،
آتشگاه،
شب نشین،
اونهمه جاى قشنگ!

۱۹ فروردين ۹۵، ۱۷:۵۲

پاسخ:

آخی، یادش بخیر. همه اینجاها رو رفته ام!

نه رفیق. نمی شه. سفر، به همسفر خوش است. تنهایی وقتی جایی می رم، از خودم می پرسم من اینجا چه کار دارم؟ چی می خوام؟ منظورم چیه !

ببین، درسته یک جوجه روانشناس میاد می گه من خلم، منتهی، خدایی که خل نیستم که!

کدوم اسبی رو سراغ داری که تنهایی بره بچرخه؟

خواهرمم هست، ولی راستش، اونم خیلی ذوق نمی کنه از این ددر دودور رفتنها

اینه که برم هم، خیلی حال نمی کنم.

بعدشم، اینجا که منم از تماااااااااام آبادانی شهر به دور است و من واقعاً حوصله ترافیک رو ندارم.

تازه الانه آسمون هم کونشو به هم کشیده و ادای بارون رو می خواد در کنه، دیگه بدتر از همه!

شاید حالا بعد رفتیم همینجا یک دوری زدیم. یکم باید وسیله بخریم واسه خونه. یک جاظرفی شاید، یک توالت فرنگی، بازم شاید، یکم تجهیزات واسه کمدهای خونه

وسایل زیاد شده و من عین غربتی ها فقط می چینمشون دورم! زشته. هرچی چشممو بستم و هی گفتم موقتی اینجام، بیخود بیخود شد چندسال! یکم باید تیر و تخته سفارش بدم واسه خونه ام.

نمی دونم

عین هرکس دیگه که بیحوصله که می شه عطش خرید پیدا می کنه، انگار اونطوری شده ام!

۱۹ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۰۶

مریم

چطور؟!!!
خواهرتون که دیگه ددرى هم نیستن و باب طبع شمان،یکى مثل خودتون!
کجا برید باباااااجان؟!مگه بیرون چه خبره؟!
اتفاقا به نظره من بهتره بمونى خونه و از مصاحبت و مجاورت یکى مثل خودت،با طرز فکر خودت،با روحیات خودت،لذت ببرى!
میگم مهندس،یوقت بد نباشه قرار بود خواهرتون برگردن آبادى و گویا نشده!آخه شما از موقعیتاى یهویى و برنامه ریزى نشده،حتى برنامه ریزى شده،حرص میخورى.

۱۹ فروردين ۹۵، ۲۲:۲۲

پاسخ:

چرا. از هر چیز برنامه ریزی نشده ای من اذیت می شم. فرق نمی کنه کی باشه طرفم. اذیت می شم.

۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۴۵

صحرا

متم مثل شما دلم که میگیره هییچ جا دوس ندارم برم !

این شهر با این همه اثار تاریخی و باستانی و گردشی نمیتونن بعضی وقتا حال دل منو خوب کنه !

چقدر تنها شدیم ما ها .. واقعا ما یه جمعیت تنهاییم !

۱۹ فروردين ۹۵، ۲۲:۲۰

پاسخ:

شما هم اصفهانی ؟

اگه تو شهری، باز وضعت فرق داره با ماها که تو حاشیه ایم.

۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۵

صحرا

بله اصفهانم .

مهندس جان خدا به دادت برسه که بهارستانی .. اصلا انگاری شهر مرده هاس
خیلی سوت و کوره شهرش

اما حاشیه و غیر حاشیه نداره دلت که بگیره غیر یه همدم هییچ کس و هیچ چی نمیتونه حالتو خووب کنه

۱۹ فروردين ۹۵، ۲۳:۰۹

پاسخ:

آره منم خوشم نمیاد از اینجا. ولی خب، مجبورم.

اما درمورد همدم، ول کن بابا! هرچیزی فکرشو بکنی، فقط بدتر می کنه!

۲۲ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۰۵

پونه اولی

آرش اینکه گفتی هرچی فکرشو بکنی بدتر میکنه ینی چی؟
بگو شاید واسه مام جواب داد،فکر و غصه پدرمونو در اورد لامصب

۲۲ فروردين ۹۵، ۰۸:۰۹

پاسخ:

هاه ؟
یادم نمیاد کی گفتم! باید جوّ اونجا رو دید!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *