تازه چه خبر؟

ما امروز، مشغول بشور بساب بودیم!

مبلها رو چرخوندیم، قالی ها رو جابجا کردیم، یک میله به طول 1.66 متر توی کمد نصب کردم که چوب لباسها رو بتونم بهش آویزون کنم، هر دو سه تا بخاری رو رسیدم جمع کنم و خلاصه، شیر تو الاغ!

هنوز تراس خونه رو نشسته ام و البته، لوله آبگرمکن هم مونده است! منهای اینها، سه تا کشوی اتاق خودم و، یخچال که برفکش آب شد و، حمام هم مونده است!

خونه کوچیک خیلی خر است! دلم خونه مفصصصصصصصصل می خواد! اینجا حس می کنم مبلها روی گلوی منند! هنوزم دلم میخواد یک کاناپه پیدا کنم بخرم واسه خودم، همه اینها رو بفرستم آبادیی، حالش رو ببرند.

این دو روز هچی ساز نزدم! دستم نمی رفت! یکم بگذره بیدار بشن، اونو هم می زنم.

به آبجی می گم یک زیرپایی لازم دارم، اینجوری کمرم پیچ می خوره پامو رو پا بندازم! حرص میخوره! می گه من ولخرجم! امّا به نظرم، اسباب به کمال باید باشه! زیرپایی لازم دارم !


(به قول شاعر، قاشق چنگال هفت دست، شام وناهار هیچّی! حکایت ماست!)


هندونه بفرمایید!

یک هندونه افتضاحیه که خدا می دونه! دیشب خریدیم! یارو کلی تعریف کرد تا تونست بکنه توی پاچه ام! خدایی ولی دوست داشتم! چند روز هی رفتم که بخرم، نیسان کنار جاده نبودش. دیشب دیگه دیدم اگه نخورم و بمیرم، مدیون خودمم! خریدم! شد پنج هزار تومن! از قرار کیلوی هزار و پونصد تومن. ولی به کفر ابلیس نمی ارزه به جان خودم.

دیشب فلفل سیاه هم خریدم، بعدپس دادم! 

پرسیدم کیلویی چند، گفتش سی و اند تومن. گفتم بده. ریخت توی یک پلاستیکه و وزنش کرد، 0.067 کیلوگرم. گفت شش تومن.

منم دادمش. به نظرم رسید اشکال داره، باز پرسیدم کیلویی چقدر؟ گفت سیری هفت هزار تومن. من موندم که خدایا سیر چیه! اومدم بیرون، چرتکه انداختم، کیلویی نود و چهار هزار تومن!

برگشتم!

یک آقای جوونی بود. بهش گفتم می فرمایی فلفل سیاه، کیلویی صد هزار تومن؟! گفت اگه نمی خوای پولت رو بگیر، و دست کرد توی دخل! من هم گرفتم!!

بهش گفتم فلانی، فلفل خوب و تمیز حداکثر کیلویی  چهل هزار تومن! گفت اگه یک کیلو بخری می دم اون قیمت! گفتم یا خدا! فلفل رو تنی می خرند؟

خلاصه

همچین آدمهای نامردی هستیم ما بعدا می گیم سلاطون چرا! خب حنّاق بشه به جونت انشاالله! پس فردا میای می ری امام رضا، دار و ندارتو می ریزی تو ضریح که یا امام، زنم رو فلان! بابات تو چاه بیفته این لقمه رو دهن بچه بذاری، خیر نمی ده بهت هااااااااا ! حالا هی بگو چرا بارون اسیدی میاد، چرا این فلان.

یک نظارت هم پارسال واسه یکی کرده ام، پولمو نمی ده! انواااااع تقلب ها رو کرده که هزینه هاش کاهش پیدا کنه، بعد یک خط در میون می گه واسه امام زمان! واسه امام زمان! می ترسم باهاش بحث کنم کار دستم بده ولی مونده رو دلم بهش بگم آی الاغ! امام زمان تقلّب می کنه؟ مردتیکه نشور!

شماره کارت دادم براش، تا پولمو نده نمی رم سراغ کارهاش!

یارو بانک داره! به حضرت خدا صاحب قرض الحسنه فلانه،

 بعد نمی ده! 

می گه تخفیف بده! خب مستحق تر از تو هم کسی هست که تخفیف بدم؟ 


بگذریم . یکم ساز برم بزنم...