داشتم پلو می پختم تا همین الان.

و حین کارها

داشتم فکر می کردم به اینکه دستگاه نشونه گیری خدا، یکم کالیبره می خواد!

منظورم به خدای شماها نیست. 

به خدای احد و واحد مسلمونها که ابدا منظوری ندارم

با بقیه خدا ها هم، از خدای مسیحیان و یهودیان و دیگر ادیان بگیر تاااااااااا یک گاو محترم که خدای یک هندوست، به اونم حتی کاری ندارم

دارم در خصوص یکی، 

یک خدا

اونم تنها خدایی که فقط یکی - اونم خود من - بهش معتقدم،

راجع به اون داشتم قضاوت می کردم!

می دونید، فقط خدا نیست که ماها رو قضاوت می کنه ماهم گاهی خدا رو به نقد می کشیم، 

گاهی براش تعیین تکلیف می کنیم

گاهی به ریشش میخندیم و مسخره اش می کنیم با خدا بودنش

گاهی، حتی تنبیهش میکنیم و یااااااااااادی ازش نمی کنیم

گاهی، دلمون می سوزه براش، یک چیزهای بی ربطی رو یک جاهای بی ربطی هزینه می کنیم، فکر می کنیم که خدا خوشش میاد اینجوری!

می دونید؟

یادم افتاده بود به یک فیلم خارجکی که یک دسته دزد بودند یک جای مفصلی رو سرقت کردند بعد، یکی شون کلاه گذاشت سر بقیه و برداشت و گرخید

قبل از عملیات، حرف که می زدند، هر کدوم از آروزی خودش می گفت

یکی گفت خونه می خره

یکی گفت ماشین می خره

یکی گفت یک استریوی فلان می خره

یارو، وقتی گریخت، اندازه آروزهای همه اونهای دیگه پول داشت!

تمام آرزوهاشونو خرید!

یک خونه مفصل، ماشین آنچنانی، استریوی فلان!

رفیقهاش بعد که پیداش کردند پشت دست می گزیدند که این بی شرف، آرزوهای اونها رو هم دزدیده!

حالا، من داشتم فکر می کردم که این دستگاه اجابت دعای خدای، یکم کج شده!

شما دعا می کنی که مثلا بابات شفا بگیره،

بعد بابای مردم شفا می گیره، بابای شما هم هی حالش وخیم می شه!

دعا می کنی پولدار بشی، می بینی همسایه هات هی دارن پولدار و پولدار تر می شن، و تو هیچ گهی نمی شی!

می دونید،

گاهی،

می بینی بقیه ، چه بسا زور نزده و فکر نکرده و حتی ناخواسته، صاحب چیزهایی می شن که آرزو بوده واسه تو

بعد اینجوری،کونت می سوزه!

دستگاه اجابت دعا، کالیبراسیون لازم داره!