می خوام بی تربیت بنویسم، لطفا مودب ها از این پست نخونده رد بشن!
لطفا!
وقتی دو سه چهار نفر دوست، دور هم جمع می شن،
اونم دو سه روز،
تو یک فضای کوچیک مثل ماشین،
یا یک اتاق مشترک،
اونوقت ،
وقتی یکی مجرد است و باقی چیز دیده،
خب حتما پیش میاد که یک وقتهایی،
همه رو چیز اون بحث می کنند!
(قشنگ خوند! می گه:
ببین! ما نمی بازیم! یا می بریم،،،،،، یا می آموزیم! )
خب، آدم نمی شه همه چیز رو به همه بگه.
من غیرتی نیستم، اما تو این سفر فکر می کردم چقدر شرایط خاصی شده که هرکه یادش به هرکی بیفته، طی دو سه تا کلیک می تونه آلبوم طرف رو رو گوشیش بالا بیاره و با دو سه تا نره خر دیگه از شکل دماغش تا کلفتی مچ پاش رو به بحث بذاره!
اینجوری نبودیم ما!
نمی دونم.
حالا می خواستم برسم به اینجا که حوالی زمان برگشت، بحث این شد که امشب من تنهام و بقیه تو بغل زنشون.
فرمایش مشترک همه این بود که اگه الان که رفتیم خونه گفتیم خوش گذشته بهمون
که انصافا خوش هم گذشت،
اونوقت به هفته نرسیده، باید حتما همه رو برداریم ببریم یک جای مشابهی!
حالا نه اینکه نخوان ببرند، اما موقعیتش رو باید جور کنند . یعنی باید فرمون دست خودشون باشه که ماشین خانواده لق لق نزنه و صدای غر و قیژ نده !
اینها به اتّفاق، برنامه شون این بود که همینکه رسیدن خونه شروع کنند به غر زدن که آی واااااااااااای خسته شدم، گشنه موندم، رو سنگ خوابیدم، کلاغ بهم رید، تو توالت افتادم، کسی بهم حرف نزنه، چراغها رو خاموش کنید، دو تاقرص سردرد بیارید! آی های! آی وای! بدارید منو!
اینجوری، خانوم، بعنوان همون غمخوار، خوراکش آماده است! می ره سراغ اینکه شوووووووووووووعرشو بداره و تیمار کنه و خلاصه مغغغغزش ارضا بشه!
حالا بعد هم سر صبر آقا انشاالله خانواده رو می بره یک سمتی و به همه خوش می گذره.
منتهی، یک مدتی، مرد خانواده نمی تونه خودش باشه!
و این آااااااااااااافت زندگی مشترک است، که شما نتونی خودت باشی!
که صندوقچه داشته باشی
که مجبببببببببببببببببببببور باشی قایم کنی!
که محرم تر از شریکت، کسی باشه باهات!
به نظرم، نکردن، بهتر از این کردنه!
تنهایی، سگش شرف داره به اینگونه زن!
یا شوهر!
دارم برنامه استیج رو می بینم خیلی حواسم به متنم نیست. ببخشید