چه خوش است حال مرغی
که قفس ندیده باشد
چه نگوتر آنکه مرغی
ز قفس پریده باشد!
آخیییییییییییییی!
صدای بارون میاد !
یک چایی تو تراس می چسبه الان!
ای جاااااااااااااااااااااااااانم !
کیه خواننده این ارکستر:
خیییییلی قویه نامرد !
دانلود آهنگ زیبای ( وطنم ) با صدای سالار عقیلی + متن شعر
دانلود آهنگ زیبای «سرود وطنم» با صدای سالار عقیلی + متن شعر
آهنگساز:موسیو لومر -پیمان سلطانی---------شاعر:بیژن ترقی----------نوع:----------قالب:---------مناسبت:ملی
.
متن سرود وطنم با صدای سالار عقیلی(دانلود اولین سرود ملی ایران)
نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که هم آواز تو منم
همهی جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنم
بشنو سوز سخنم
که نواگر این چمنم
همهی جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
به اصالت ایران کهن
ز صلابت ایران جوان
سالار عقیلی بود !
آیا هوشمند عقیلی رو، خانوم دلکش کشف کرد؟
خانوم دلکش با اسم مستعار نیلوفر، آهنگ می ساخته؟
یا خدا !
دو سال پیش،
واسه تعطیلات عاشورا و تاسوعا پا شدیم رفتیم خونه
یادمه سرد بود.
خیلی سرد.
اون سال، هوس کرده بودم بعد از سالها، مراسم عزاداری رو تو شهر خودم ببینم
دلم تنگ شده بود واسه صبح تا ظهر راه رفتن بی امان تو خیابونهای مملو از جمعیت
صبح عاشورا
با یک صدای تلفن بی موقع بیدار شدم منم
مادر بزرگم فوت کرده بود
اون سال هم،
بعد از سالها،
نشد که برم مراسم عزاداری
رفتیم بیمارستان و
بعد غسّالخونه و
خاکسپاری و
تدارک ناهار مهمونها و ...
روز بدی بود
خاطره ناخوشی موند
اون روز، بین اونهم مسلم و مسلمه،
ما ساعتها دنبال یک مرده شور پرس و جو کردیم
در حالی که تماااااااااااااااااااااااااام اهل آبادی، مسلم و مسلمه، کف خیابون بودند و عزادار امام بودند و سیاه پوش و نوحه خون امّا،
تو اون جمعیت، یک خانوم که بلد باشه طبق حکم اسلام میّتی رو غسل بده و کفن کنه وجود نداشت
یعنی، یک واجب کفایی، به نوعی روی زمین مونده بود.
نهایتا، یکی پیدا شد
یک خانوم مسن بود نسبتا
نزدیک به دو ساعت بر ما گذشت تا این کارشو انجام داد
ما
تمام
معلم و مهندس و محصّل،
نمی تونستیم،
بلد نبودیم
دل نداشتیم که مادر بزرگمونو غسل بدیم خودمون
ما
اینگونه مسلمان بودیم!
وهستیم!!
دلم نخواست امسال تداعی بشه برام اون روزها
اینه که نرفتم آبادی.
هرچند
هنوز دلتنگ دیدن اون مراسمم،
تو آبادی خودم!
عییییییی!
خواب بودم
صدا اذان اومد
دیدم سیر خواب شده ام،
گفتم پاشم کم کم برم سر کار
یادم اومد که جمعه است!
خیلی حالم گرفته شد! حوصله ام سر می ره جمعه ها تنها تو خونه.
یکم صبر کردم تو تخت،
حدود ساعت پنچ و خرده ای بود. موقع هر روز صبح که دیگه بیدار می شدم.
دیدم فایده نداره. بلند شدم.
هنوز تاریک بود.
از پنجره بیرون رو نگاه کردم، چراغ چند تا همسایه ها روشن بود.
تعجب کردم!
داشتم فکر می کردم که ، مثلا صبح تاسوعا، خبریه که اینها صبح زود بیدارند؟
یکم اونطرف تر رو نگاه کردم،
سوپری محل هم باز بود!
یا خدا !
من اصلا زمان رو گم کرده ام! الان شش صبح نیست، شش عصر است تازه !!!
فکر کن!
چه شب درااااااااااااااااااازی می شه امشب !!!
نمی دونم چطور اینقدر عمیق شد خوابم...
حالا چکار کنم تا صبح !؟؟!
صبح یک عالمه منتظر شدم تا بانک باز کرده رمز کارت گرفتم
الانه که رفتم دم خودپرداز عوضش کنم
می گه کارت مسدود است
هرچی هم زنگ بانک می زنم بر نمی داره کسی
بعد می گن چرا ترافیک سنگینه! خب یابو! شش بار که نباید دنبال یک کارت بانکی هی من برم و بیام !!!!
صبح رفتم بانک
الانه که اومدم
گردش حساب یک حساب مجهولی، واسه من اس ام اس شده است
یک پولی به حساب مزبور ریخته شده
یک مقداری برداشت شده
باقیمانه، برابر نیست با تفریق این دو عدد !
تمام عملیات مربوط به دیروز است و دیروز، من اصلا بانک بازی نداشته ام !
والله!
گمونم یکی داره ذیل اسم من، پولهاشو می شوره !
ای خاک به چوک!!!
من آنم که دو هزار تومن هم گذاشتم روی درآمد مالیات دادة سال 1392 خودم و، اصل پول رو باضافه این دو هزار و اندی، تقدیم اداره مالیه کردم!
خخخخخخخخخ!
به جون خودم! کلّ مالیاتمو داده بودم اون سال! اظهار نامه نداده بودم، جریمه ام کردند، درست 23022 ریال بیش از کلّ در آمد !
حالا سربازان گمنام آقا کجان که بیان حق منو بگیرند، نمی دونم!
پریروزها رادیو روشن بود در خصوص امر به معروف می گفت و فوایدش و الخ.
هرچی نگاه جامعه می کردی می دیدی هیییییییییچکدوم از خیرات و برکاتش به چشمت نمیاد
بی انصاف نباشم اگه، گفت یکی از برکاتش اینه که راهها امن می شن. من فکر کنم از این منظر که راهزن و سارق کمین نشسته نداریم درست بگه اما، الان که نوشتم دیدم همونم چرند گفته!
راننده ما تصادف کرد و کیف مدارکش گم شد. چندی بعد رفت همون محل به جستجو. یکی اومد بهش گفت من می دونم کیفتو کی برداشته، خرچش رو بده تا برات پیداش کنم. ایشونم خرج مزبور رو سلفید، یارو کیف رو براش آورد!
خب این امنیت است؟
ضمن اینکه ، اگه امنیت رانندگی رو هم مد نظر بگیریم ، همین یک قلم از برکات امر به معروف هم از ما سلب شده است و لذا،
یا ما اینهمه سال امر به معروف نمی کنیم و یک کاری دیگه داریم می کنیم
یا می کنیم و برکتش از رومون قطع شده
نمی دونم خلاصه.
فقط می دونم یک جایی اش، اشکال داره!
خب،
چه خبر؟
خوب خوابیدید؟
منم خوابیدم. بد نبود. کیییییییییییییییییییف نداد امّا،
بد هم نبود!
عزّت زیاد
شریک ما، یک بچه داشت
گویا ، حسب امر آقا،
یکی دیگه هم کاشته است!
الانه، یادش اومده که خونه دوخوابه کمه براش
سر شب زنگ زد که چطوری و چه می کنی و بسازیم؟
منم گفتم بسازیم
الان یکی دو ساعتی اینجا بود.
مشکلی که با هم داریم اینه که من نظرم به واحدهای کوچیک دو خوابه است
ایشون به بزرگ سه خوابه!
من صلاح خودمو می بینم
ایشون خودشو!
خوشبختانه نقشه بزرگ سه خوابه هم چیز قشنگی در اومد منتهی،
خیلی سنگین می شه واسه من. از پس هزینه هاش بر نمیام.
حالا ببینیم. این دو سه روز یک تصمیمی میگیریم و، می ریم جلو انشاالله
یک فرقمون اینه که اونها زن و شوهری، دو موتوره در آمد دارند
موتور من یکی است، اونم نیم سوز!
خخخخخخخخ
ولی درست می شه. می دونید؟
حتما درست می شه
شب بخیر
پریش می گه
خیلیا صوح که می شه راهی به جایی ندارند
اوی که نون شومدا داری، انقه جیلیز ویلیز نکون
صوح=صبح
شومدا= شامت را
بخصوص قبل تر ها که بیشتر ماموریت می رفتم
به وفور شاهد دهات و روستاهایی بودم که یک عالمه از سکنه اش کنار کوچه نشسته بودند و تکون نمی خوردند در حالی که همزمان می دیدی مثلا تنها جوب وسط همون کوچه شون از آشغال و گنداب پر بود و کافی بود اینها فقط همت کنند هر کدومشون دولّا بشن و سه تا تکه از اون آشغالها و پلاستیکها و بطری هارو بردارن و جمع کنن
ولی نمی کردند
همونطورکی،
چمباتمه زده ، تکیه به دیوار
نگاه ما می کردند که سوار ماشین، از تو چاله چوله های خیابونشون رد می شدیم.
اون موقع کارشون تعجب منو قلقلک مید اد اما الان مدتهاست که خودم، درست به وضع همونها، کنار کارهای نکرده ام می شینم و ،
فقط نگاه می کنم!