یک برگه پیش نویس از تو کشو کشیدم بیرون، که چیزهایی که باید ببرم آبادی رو بنویسم، یادم نره ظهر
برگه ای اومد،
با این شعر:
دل منه بر الفت دشمن که تا گرم است آب
گرچه می جوشد به آتش لیک با وی دشمن است!
یعنی، این می شه آخر تیز بینی و کلام یک شاعر.
خدایی، قدیمها، حرف مفت کمتر بود. شاعرش ، غیر از اون مجیز گوها، اعم از درباریان یا شعرای مذهبی حتی،
بقیه، حرف که می زدند یک چیزی تو کلامشون بود
یک درسی
پندی
ترانه سراها هم همینطور
الانه مردک بی هنر، زور می زنه ترانه می گه!
تمامشون. از جمله، رها اعتمادی! گم شو بابا!
آقا مجری هستی، خوب،
برنامه سازی، خوب،
ولی دیگه هنر هر کاری رو نداری انصافا!
ترانه سرا!
مسخره.
من بارها گفته ام اگه توان داشتم، پایان نامه فوق لیسانسمو جمع می کردم از تو هر جای مملکت که بود، بعد آتیشش می زدم و خاکسترش رو می دادم به آب!
آدم نباید هر مولودی داشته باشه!
هر چیزی شایسته نیست که به آدم منسوب باشه حتی!
اصلا شاعر می گه، تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد!
حالا وقتی کسی چیزی می نویسه، سند میده دست تاریخ که من فهم و درک و شعور و سوادم اینه!
و این خیلی بده! بخصوص بعد که می فهمی! بعد می بینی سند نفهمی منتشر کرده ای از خودت!
نمی دونم چرا دانشجوها اینقدر اصرار دارند که هی از خودشون مقاله و کتاب و الخ در کنند! بابا، درسته امتیاز داره اما، هر نونی، به هر قیمتی، خوردن نداره والله!
تلگرامم رو موقتاً حذف کردم. حافظه گوشی پر شده بود و مدام عق می زد، منم برش داشتم، نففففففس بکشه یکم! چون اصلا دلم نمی خواد براش کارت حافظه بخرم!
دیشب حدود یکربع به سه بیدار شدم و دیگه نشد بخوابم. رفتیم استقبال کربلایی. جاتون تهی.
تابلو فرودگاه رو که نگاه می کردی، هر پنج تا سفر نجف، یکی هم دبی زده بود! اینه! مردم انقلابی... اگه چیزی زیارت کردن داشته باشه، شاه مردان علی است، و آثارش، نه جک و جنده های دبی! هرچند، از آثار علی نهج البلاغه هست که شرط می بندم احدی از من و شما لای کتابش رو هم باز نکرده ایم!
من ندارمش. اگه کسی داره امانت بده منم بخونم.
ای مالک...
دستور حکومتی به مالک اشتر ، در بیان رویه و تکلیف استاندار علی!
ای مالک...
سرچ کنید، می بینید جامعه چقدر علوی است! چقدر از باطن تهی یا غنی است. چقدر تظاهر به دین. سرچ کنید!