چی شده بر و بچ
کسی دیگه نمی خواد به جای کسی دیگه حرف بزنه؟
بد دهنی نداشتیم؟
شامورتی بازیاتون تمام شد؟
هنوزم می شه یک کارهایی کرد که اسم باباتونم پای نظر بیادش ها! همینو می خواستید، نه؟
هه هه شاد باشید
چی شده بر و بچ
کسی دیگه نمی خواد به جای کسی دیگه حرف بزنه؟
بد دهنی نداشتیم؟
شامورتی بازیاتون تمام شد؟
هنوزم می شه یک کارهایی کرد که اسم باباتونم پای نظر بیادش ها! همینو می خواستید، نه؟
هه هه شاد باشید
یک عاااااااااالمه غر زدم!
ساخت کاتالوگ کار یک مهندس نیست. این ابالهه دادند به من. هی گفتم، هی انداختن به تعارف و ناچاری و شاخ تو جیب.
منم سرم درد گرفت از بس سختم بود. کار با word، کار یک منشی است که از چم و خم تنظیماتش سر در میاره نه کار من.
مووووووووتورشونو گذاشتم زمین!
الانه هم تونل فلانه جا به پارامتر نیاز داره، کلا دو روز فرصته که یک ساعتش به من می رسه!
موووووووتورشونو اوراق کردم اینبار!
یعنی چی!
به حضرات می گم من دیشب یک برنامه یخچال گردانی داشتم، دو تا کلوچه ستوده پیدا کردم بیاید بخوریم با هم !
می گن چرا قانون first in first out رو رعایت نکردی
یعنی چیزی که اول می ره تو باید اول هم بیاد بیرون!
چرند می گن ها!
به نظرم واسه اینکه اینطور بشه، باید یخچال یک در هم به پشتش داشته باشه!
از جلو بذاری، از عقب برداری، مثلا
یا برعکس،
از در عقب بذاری،
از در جلو برداری!
وگرنه همیشه اونی که اول می ره تو،
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخرین چیزیه که در میاد!
تو همه چیز هم صادقه!
مثال !
(خخخخخخخخخخخخ! می دونم الانه مو به تن بعضی هاتون راست شده که چی می خوام بگم و برعکس، بعضی هاتون قند ته دلتون آب شده که الانه بی ادبی ترین چیز ممکنه رو می گه! اما نچ!)
مثال من ماشین است که اگه با سر بره تو پارکینگ خونه، با ته میاد بیرون
و برعکس!
هیچ کاریش هم نمی شه کرد!
امروز از چی بگیم که نه به حجاج زنده بر بخوره
نه به حجاج رفته ؟
می گم، اونهمه گوسفندی که ذبح می شه رو چکار می کنند حضرات اعراب؟
این رفیقمون می گفت زنگ می زنند اینجا به نیت اونجا ذبح می کنند منتهی باید هماهنگی بشه چون نمی دونم تا نکشن فلان طور نمی شند یا تا نشن نمی شه بکشند.
خدا قسمت کنه مام بریم یاد بگیریم بابا. چه وضعشه.
عرض به حضور انورتون،
حالا اینی که اینجا می کشند رو ، چه میکنند؟
حاجی واسه شکم خودش و فک و فامیلش و شاااااااااااید یکی دو تا از همسایه هاش که باهاشون خوبه (!)، قربانی می کنه !
این که نشد قربانی واسه خدا !
قربانی در راه خدا به مستحق باید برسه نه اینکه تو حاجی بکشی بفرستی در خونه اون حاج آقا،
اون حاج آقا بکشه بفرسته در خونه شما !
(مطمئنم حالا یک دوجین آدم میان می گن ما مامانمون که می خواد بکشه کلاً زنگ می زنه به کل عبّاس، اوشون می کشه میفرسته پرورشگاه و الخ)
قبول باشه انشاالله .
آقا نتیجه آزمونهای ما رو بردن به دو تن متخصص نشون دادن
حضرات سوال کرده اند که آیا مریض (!)
من یعنی،
آیا بیماری و نشونه دیگه ای داره؟
مثلا آیا علایم یرقان داره
آیا مدفوعش خاکی رنگه
آیا الخ
آیا دولخ
ما هم که بحمد الله و المنه سالم سالمیم گهمونم تابع چیزیه که می خوریم! یک گاهی سبز گاهی زرد،
(عییییییییییییییییی ! ببخشید خودتونم مثل منید عی به خودتون )
آره
خلاصه فرموییده اند که اگه علامت خاصی نداره یک مرض مادرزادی است به اسم بلژیک، بلژیکیوم، یک همچین چیزی اگه درست یادم مونده باشه.
فرموده اند که برو خوش باش که این نه یک مرض که یک ورژن از آدمهاست و تا وقتی سایر پارامترها مشکل نشون ندن
که نداده بودند
هیییییییییییییییییییچ نگرانی از مرگ و جهان آخرت و بلکه از خدا نداشته باش و به دل خوش خلق رو آزار بده و باکیت نباشه. حالا حالاها جا داری.
لذا، در گام نخست می خوام برم ماهواره رو درست کنم که خیلی وقته هیچ کجا رو نمی گیره و من از کل اخبار، از ابولا تا داعش و ملا منصور و باراک سیاه و سردار فلان و اینها عقبم! عزّت زیاده زیاد
اینها نتونستن بگن،
شما بچه مسلمون جواب بده لطفا !
سوال من اینه،
وقتی شما با شور و حزن و احساس،
دعا می کنی که اللهم اجعل حیاتی حیاه محمّد و آل محمد و جعل مماتی ممات محمّد و آل محمد
الان دقیقا، یعنی از خدا چه مدل مرگی رو طلب می کنی؟
آیا مثل حضرت نبی، در بستر
آیا مثل امام حسین، با تیغ برّان و میدان جنگ؟
آیامثل باقی ائمه، با زهر، از دست زنت یا از دست یک مامور مزدور یا الخ؟
می خوام ببینم فقط ور ور زبان می کنید، مثل وقتی با من حرف می زنید،
یا می فهمید در محضر کی هستید
اینو دارم واسه هم اتاقی ها دکلمه می کنم:
صد دانه یاقوت
دسته به دسته
بانظم وترتیب
یکجا نشسته
هر دانه ای هست
خوش رنگ و رخشان
قلب سفیدی،
در سینة آن
یاقوت ها را
پیچیده با هم
در پوششی نرم
پروردگارم
خخخخخخخخ دیگه خنده ام گرفت اینجاشو!
آقاساااااااااااااکت نشستن کلیک می کنند! انگار بگو قبرستون باشه اینجا!
والله !
اصلا کلا حالم بد شد!
یارو زنگ زده می گه، بخاطر اینکه سه سال پیش اظهارنامه مالیاتی پرنکردی، علی الراس، سیزده میلیون برات بریدیم! بیا بگیر ببر بده!
مرده شورتونو ببره! از بس کار ایجاد می کنید، وقتی کسی اظهارنامه نمی ده، خواب به خواب می شید که سیزده میلیون کار کرده ؟!!
عجبا !
امروز که نمی رسم ولی فردا عصر می رم خونه که صبح روز بعدش برم ببینم چی می گن اینها. مرده شور برده ها!
آقا ما چندی قبل رفتیم چکاپ
واسه ویتامین دی که خب آفتاب می گیریم تو تراس و قرصشو می خوریم باضافه قرص کلسیم.
اما بیلی روبین هم بالا بود اگه یادتون باشه. رفقا زحمت کشیدند دکتر محمد فلانه چی رو معرفی کردند. امروز بعد از یک ماه منشی اش می گه واسه دیماه فرصت داریم، همون موقع هم باید بیای بگیری.
خدایی، باز آدم یاد داعش می افته! دکتر رو ببندی به تیربرق تاااااااااااااااااااا مریض آخری رو نبینه نذاری بره خونه اش، که اینجور ملت رو اسکل نکنند!
بگذریم
آبجی خانوم، الانه گیر داده که چت بوووووووووده که رفتی دکتر اصلا !
والله ،بالله، ما بعد چهل سال، گفتیم بریم چکاپ ! حالا اینو کجای دلمون بذاریم، نمی دونم !
توی گوینده های تلویزیون منحط بی بی دی، از دو نفرشون خوشم میاد
یکی، فرناز قاضی زاده که یک نمک خداداد داره و، کسی نمی تونه منکرش بشه
یکی دیگه نگین شیرآقایی است. یک زن با اعتماد به نفس که فقط مثل خودش می تونه این دماغ رو رو صورتش نگه داره. من تحسینش می کنم!
اینکه چرا از این دومی خوشم میاد، یک دلیل دیگه هم داره. اینکه اشتباه که خبر رو می خونه خودش بیش از هر کسی دیگه می خنده به خودش!
جالبه برام.
کاراکترها، خیلی بیشتر از قیافه ها به دل آدم می شینه.