گیچ

خیلی خوب نیست احوالم.

یک سردرگمی بیشتر.

نشد موهامو کوتاه کنم. یارو نبود.

یک باااااااااااار تخمه خریدم

یک عالمه تو یک بیابونی که بهش می گن پارک(!)، نشستیم با آبجی خانوم. یک عالمه تخمه خوردیم.

یک خانومی اونطرف پارک نشسته بود

بعد از چندی یک آقایی شش تا ساندیچ خریده بود اومد پیشش درحالی که غر می زد حالا اگه دو تا هم واسه اونها می خریدیم زیادی می کرد؟

با خودم گفتم چه بیچاره است این مرد.

خب می خریدی.

یک زن گرفته ای اندازه یک گوریل، که نذاره کاری که دلت می خواد،

کاری که دوست داری،

کاری که فکر می کنی درسته رو انجام بدی؟

چرا آدم استحاله می شه؟


نشستند دو نفری به خوردن ساندویچها...


در همین حین، دو تا پسر بچه آفتاب سوخته اومدند شروع کردند با آب داخل حوض بازی کردن. منم مثل اون آقا فکر کردم گدا باشند. آقاهه، خیلی شاهانه، تعارف زد به بچه ها! عبارتش قشنگ بود! بهشون گفت، اگه نخوردین بیاین

خب، بچه ها گدا نبودند. شکل گداها بودند. گفتند خوردیم و مشغول کارشون شدند

تا آرنجشون خیس شد،

به تخمشونم نبود.  

داشتم فکر می کردم من اگه تا مچ دستم خیس بشه می خوام خودمو بکشم، چی می شه که اینها اصلا مهم نیست براشون که حتی گرمکنشون تا آرنج خیس شده. این که خشک نمی شه به این راحتی که! 

 عه!

بهرحال...


نمی دونم. 

چهارشنبه واسه ساختمان جلسه گذاشتم، بلکه این کار رو هم از سر خودم باز کنم...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

الکی

امشو شوشه لیپک ری حیرونه

(یعنی که قطب نما رو به شمال است، شمال بوشهر هم می شه برازجون، همونجا که گویا معشوقه سندی بوده)

بگذریم.

کسی حرفی حدیثی نداره که بگه؟

من امروز یک مثل قدیمی آموختم. می گه گاومون زاییده پسر، عروسمون آورده دختر.

اینو قدیمی ها می گفته اند یعنی که همه چیز عکس مطلوب.

خدایی خوب شد این قدیمی ها هم مردند راححححححححت شد بشریت از دستشون!

والله!

دختر چه عیب داشت که اینقدر تو سرش می زدند؟ من اگه قرار باشه یک بچه داشته باشم، دلم می خواد دختر باشه.

تمام.


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
arash shah

نمک


باید می رفتم موهامو کوتاه کنم. تنبلی کردم. زیادشده اند به نظرم.

رو اجاق، سوپّ نابی داره غل غل می کنه. با یکمی بوی خوب غذا.

ظهر، با اینکه پلو قرمه سیزی بود و ماست خونگی و الخ و دولخ، ولی نمی دونم چرا اصلا مزه نمی داد. غذاهای مامانم بی نمکه و خب، کلّ مزة غذا هم که به نمکه، این دشمن دوست داشتنی!! به قول کانون تبلیغات شهرداری!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

قدیم


رفیقمون یک سیب سرخ قششششششششنگ داد بهم

گذاشتم تو فنجون

یک لحظه برش داشتم،

یادم اومد،

سالهای سال پیش

این سیب،

اسباب بازی ما هم بود وقتی یک نخ به چوبش می بستیم و اونقدر قرش می دادیم که سرگیجه بگیریم!

اگه این سیب یک برگه هم بهش داشت که دیگه عیشمون کامل بود،

هی لنگر بر می داشت و یک هاله سبز رو سر سیب قرمز رنگ...

هعی...




بیخود نیست هیچی نشدیم هااااااااااااااااا!

خخخخخخخخخخخخخخخخ


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

مالیه !


رفتم اداره دارایی

واسه یک پروژه ای که عهد بوقی انجام داده بودم، مالیات بسته بودند!

زیاد نبود منتهی، باید قراردادمو ببینم و یک زنگ و پس زنگی به شرکتش بزنم ببینم این چرا اینجوری شده است.

یک چیز جالبی که داشت این بود که فهمیدم کلللللللللل حرکات من در بارگاه حضرات ثبت شده است. از خرید ماشینم بگیر تا خرید و فروش حتی یکی دو سه تا اسکناس صد دلاری و الخ!

جاااااااالبه ها!

می دونید،من فهمیدم ، یعنی فکر می کنم، زیرساختهای لازم برای حفظ اعداد بزرگ رو اداره محترم دارایی نداره. واسه همینم چیزهای کوچیک مثل فعالیت های من رو داره، ولی درشت درشت ها رو،

نچ!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

حکمت؟

می گم چطوریه که هیچ پرنده ای تو هوا،

در حالت پشتک وارو، 

پرواز نمی کنه؟

همینطور هیچ ماهی ای در دریا!

آدمیزاد هم کرال سینه می ره هم کرال پشت اما،

پرنده و آبزی با اینکه می تونه تو اون محیط شناور باشه،

فقط بازه های کمی تو دور زدن ها و معلق زدنها کله پاست!

چرا؟

تاحالا مگسی رو دیده اید که دل بالا، بال بزنه؟!

چرا؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

دور ریز

دوستان همه می گفتند، پیش بینی می کردند، که من زن بگیرم، باید خط موبایلمو کلّا عوض کنم.

فرمایش، بیشتر رو شناختی بود که بطور عام از جنس ناساز زن داشتند! پر بی راه هم نبود و نیست.

ما،

 زن که نگرفتیم. 

الانه اما،

 تصمیم دارم با اینکه هیچ وزنی ندارند و حجمی اشغال نکرده اند امّا،

یک چند نفری رو از تو دفترچه تلفن گوشی هم، کنار بذارم.

تو علوم کامپیوتری، یا نمی دونم بایگانی، می گن اگه یک فایلی رو فلان مدت نرفتی سراغش، بندازش بره!

آدم باید بتونه دور بریزه

بتونه، نقطه بذاره تهش

بتونه، منتظر روز مبادا نباشه که شاااااااااااااااااید به کار اومد.

چیزی و کسی اگه تا الان به کار نیومده،

مرده شورشو ببره! بندازش بره که دییییییییییگه به کار نمیاد!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

جمعه

راجع به بیماری ام، به آبجی توضیح دادم

اینجور گفتم براش که

این بیماری عملا نارسایی کبد هست باضافه بیماری خونی!

اینکه علاج نداره و دکتر گفته درحالی میمیری که این مرض با توست!

اینکه گرسنگی و استرس تشدیدش می کنه

و اینکه بیماری ای خاموش است و هیچ علامتی نداره!

خخخخخخخخخخخخخ

شما هم بودی خوف می کردی نه؟

این بیان دیگه ای است از توصیف قبلی مبنی بر اینکه این مرض کاری به کارت نداره و باهاته و ده پونزده درصد مردم هم بهش مبتلا هستند و چه بسا اصلا بیماری نباشه! تازه، جلوی انسداد عروق رو هم می گیره و سکته عقب می افته و الخ!

فقط اصلا به خودت گشنگی نده و دنیا به تخمت باشه. خلق رو بیازار و کیفش رو ببر که کسی از این مرض نمرده است!


جدا ها!

روز قشنگی است. پاییز محض! با آفتابی بی رمق و برگهای خسته از حکومت باد. می شه پنجره رو باز گذاشت و نشست. از میوه های خدا ،سیب و انگور از همه جای خونه می ریزه! مربای به رو میزه و ناهار سر اجاق.

دلم می خواست امروز با داداشم برم مزرعه اش. گویا یک بیابون برهوته به اسم مزرعه. شاید سالهای بعد باغ بشه. منتهی یکم تو خونه کار بود که باید می بودم و کمک می کردم منتهی، امروز دلم اونجاست! رفت و برگشت گمونم سه چهار ساعت راه است اینه که اصصصصصصصصصلا قصد ندارم برم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کمپین

اگه بعد از کمپین نخریدن خودرو ،

که به جایی منتهی نشده، لااقل هنوز!

کمپین نرفتن به حج هم واقعاً کلید خورده باشه،

این یکی ممکنه به نتیجه برسه!

نوشته که سیصد نفر از یزدی های محترم از رفتن به زیارت خانه خدا منصرف شده و هزینه اش رو به بیمارستان شاه ولی یزد که مال سرطانی هاست داده اند.

درست و غلطش رو نمی دونم. اصلا شاید همچین سوراخی موجود نباشه منتهی،

اگه باشه

خعلی عالیه!

جون اینبار به محض مشارکت در کمپین مذکور هزینه حجّتو ییهو پرداخت می کنی و سه سوته هم صرف مستحقش می شه و خیاااااااااالت راحت می شه!

اینجا دیگه کشمکش نیست! مقاومت خودروسازها نیست. استفتا از علما نیست. نظر مشعشع وزیر صنایع نیست. خودتی و پول خودت و خیریه.

گیرم که چند سالی که از عمرت مونده، کسی بهت نگه حجی. چطور میشه؟

هیچی!

همونقدر که پیش خودت حس کنی آدمی، کفایت می کنه.

همینو کامل باش، یک پله بالاترش پیشکش باشه برات

والله.

این یک ضد تبلیغ نیست. چون اونی که اینجا ها رو می خونه تمکن مالی حج نداره یا اگه داره اونقدر روشن کار خودش هست که به حرف من نباشه و از اونطرف اونی که می خواد بره حج، اینجا رو نمی خونه که تصمیمش متزلزل بشه

لذا

بذارید نظرمو واضح گفته باشم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

تندر

یک قسمتی از مسیری که امروز می اومدم سمت آبادی

پشت سر یک تندر بودم

ال نود

یک جاهایی،سپر پشت ماشین، سمت راننده، یک جوری می لرزید که حس می کردی به شدّت داره عین بادگیر کار می کنه و هرچه سرنشین بدبخت بنزین لیتری خدا تومن ریخته توش، این بخش ماشین داره با مقاومت بیخود هوا، اونم بطور نامتقارن، بنزینشو هدر می ده

نمی دونم وقتی دارن یک ماشین رو طراحی می کنند آیرودینامیک بودنشو چطوری کنترل می کنند. این تکه اش به چشم من اومد، قطعا باقی اش بدتر از این.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah