دنده معکوس


راستش، امروز کار نمی کنم

یعنی،

کاری که ازم خواسته اند رو، نمی کنم!

روال کار ما اینه که یک سازه ای رو جز به جز طراحی می کنیم بعد احجام هر نوع کاری رو حساب می کنیم و بعد قیمت هر جز رو حساب می کنیم و جمع می کنیم می شه هزینه ا حتمالی انجام اون پروژه

حالا وقتی یکی بیاد، یک عدد بده، بگه معکوس برو ریز هزینه ها رو جوری در بیار که بشه این،

دیگه نمی شه

دیگه نه کار مهندسی است،

نه عاقلانهاست

نه شدنی!

هیچوقت نمی تونی به عدد این بابا برسی، مگه اینکه دو دو تا چهارتا نشه که اگه این کار رو بکنی هم الی الابد دیگه گیر می افتی!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

یکشنبولی

صبح، از آسانسور که پیاده شدم، دیدم یکی داره بادر ورودی کشتی می گیره

رفتم، می بینم قفلش باز نمی شه، دختره چسبیده بهش و تکون تکون!

پسر مونگوله اون یکی همسایه هم پاهاشو عین پایه های جرثقیل بااااااااز کرده، منتظره!

بهشون گفتم از در حیاط برید دیرتون نشه.

یک مدت طول کشید تا فهمیدند! لابد صدای من بم است و ضعیف. این عیب همیشگی من بوده است...

پسره اشکول که می گه من دیپلممو گرفتم انداختم تو خونه! الان دارم می رم کوه!

می گم دیوانه است! خب می خوای به دختر همسایه بگی دیپلمه ای؟

می خوای بگی درس خوندن بی فایده است و آخرش اوشونم باید بیاد از کوه، بالا بره؟

مردم چل اند بخدا.

بهرحال، اونها رو فرستادم و یادداشت گذاشتم پشت و روی در و خلاصه،

داشتم می رفتم که اون یکی همسایه از پله ها خرامید پایین، با پسرش

پسربچهه، خیییییییییلی بد به من اخم می کنه. گو اینکه به حضرت عبّاس، من هیچ نظر بدی نه به باباش دارم نه مادرش منتهی، حسّش اینه! انگار بگی آفتاب از کلّه من بتابه، وقتی نگاهم می کنه خودبخود اخمش می ره تو هم.

مامانه، یک مارمولک زرد ضعیف رنگ پریده و نا خوشگل، چادر انداخته سرش با پای لخت نازک، یک مدلی که حال آدم بد می شه، دنبال پسرش...

بهشون گفتم از در حیاط برید قفل خرابه

خانومه، می گه سرویس بچه ام از این دره، چطوری برم از در حیاط؟

یعنی ها، یادم افتاد که پلیسه به خانوم راننده می گه خانوم کمربندتون کو،

خانومه می گه ساپورت پامه !

منم عصبانی که باشم دیگه خر خرم. بهش گفتم خب بفرما از این در برو!

خخخخخخخخخ!

می گه فلانکی پریروز درستش کرد!

گفتم فلانکی بلد بود، من بلد نیستم!

خلاصه

خرمو سوار شدم و در این اثنا اوشونم از درحیاط ساختمان رو دور زد و منم از جلو خودش و بچه بد عنقش، همچین وییییییییییییژژژژژژژژ، راهمو کشیدم اومدم شرکت!

حالا عصر می رم یک خاکی تو سر قفل می کنم، انشاالله!

هرچی نگاهش کردم نفهمیدم از کجا باز می شه راستش. وگرنه بدم نمی اومد سر صبحی یک پیچگوشتی چهارسو بردارم و بیفتم به جون قفل عزیز! هه هه


آبم جاریه همچنان.

خیلی حال می کنم با این کرخی و سرماخوردگی اینبار!

یک قوطی سیصد برگی دستمال نرمه هم آوردم، هی می ذارمش لاش!

خخخخخخخخخخ!

عزّت زیاد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

وضع موجود

احساس سرماخوردگی دارم

گلوم درد می کنه و 

آب دماغم راه افتاده است...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پارک


رفتم نظام مهندسی، تا برگشتم شرکت دیر شد

جای پارک ماشینم نبود طبعا.

گذاشتم و پیاده شدم، دیدم سرپرست راننده ها از تو پنجره اتاقش سر در آوره و امر و نهی که بکنش تو فلانه سوراخ لای دو تا ماشین دیگه.

کار خوبیه. اگه همیشه این کار رو بکنه، یانگهبان رو موظف کنه به این کار، بهرحال یک جای پارک و بعضا سه تا جای پارک تو کوچه و خیابون آزاد می شه.

تیر و مویی، جابجا کردم اسبمو

جا بود، چیزی که نبود شعور کافی تو همکارهای خودم بود که ماشینشونو که می ذارن دیگه فکر نمی کنند می شد بهتر هم گذاشت یا نه.

بهرحال، واسه اینکه اون سرپرست گرامی هم خیلی بیکارنباشه ، زنگش زدم و سراغ دو قلم فاکتوری که دو ماه پیش داده بودم بهش رو گرفتم!

هم اینکه واااااااااقعاً دیگه پول ندارم و لازممه، چون ممکنه یکی دو روز طول بکشه تا پول نظام مهندسی رو بگیرم

هم اینکه، این یابو، وقتی دو ماه به روی خودش نیاورده،

باید به روش آورد!

نه؟

هه هه


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

باز نشسته



من،

یک روزی که بازنشسته بشم،

ساعت یازده قبل از ظهر همون روز،

خواهم مرد!

دیروز خیییییلی بهم سخت گذشت!

وقتی که آفتاب بیرون است، من اگه تو باشم، اعصابم خراب می شه!

امروز، همینکه می  دونم می رم بیرون،

نه بی هدف ، واسه یک کاری،

همین بهم روحیه می ده.

تمایز این ها رو  لمس می کنم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کار اجباری

تعطیلات فوق العاده گندی بود

فوق العاده!

عصبم سر جاش نبود

دیشب دیر خوابیدم

امروز تا نه خواب موندم

یک خواب مسخره، در حدی که بالش همیشگی حتی به نظرم میومد زیادی بلند است!

اذیت بودم

بعد از صبحانه باز خوابیدم تا دو

ناهار مسخره ای خوردیم و خلاصه، دردسرتون ندم

بالاخره از ساعت چهار جمع کردم خودمو. یک دوش گرفتم و بعد بی هیییییییییییییچ هدفی سوار ماشین شدیم با آبجی خانوم

رفتیم سمت کبوتر آباد!

یک بیابون برهوت

می خواستم ببینم مسیری که می ره واسه اصفهان از اینطرف چطوریه

یک ساعتی رانندگی داشت!

تو راه، دفتر نقاشی زنگ زد. چه خوب! بالاخره رفت تهران سر خونه زندگی اش. خوبتر اینکه گفت دو هفته ای هست به شدّت داره ساز می زنه!

خیلی قشنگ می زد. حیف شد من هیچوقت نرسیدم بهش. حتی قرار بود سازهای منو ببینه ولی جور نشد و رفت.

می گه زندگیتو بکن خر نشی زن بگیری ها!

خخخخخخخخ!

فکر کن! یک زن دیدگاهش به زندگی شده این! زن نگیری هااااااااااااااااا! زندگی تو بکن! خخخخخخ

جعفر رو هنوزم داشت. گفت می خواد بفروشه، شوهرش فرصت نمی کنه ببرن واسه فروش

گفتم اگه خودت بودی تا حالا به دو برابر قیمت فروخته بودی. می گه آره! یکی دیگه هم خریده بودم بی شک!

بگذریم

کلی رانندگی کردیم و نهایتا از سپاهان شهر سر در آوردیم. می خواستیم برنچ بخریم، یک دنیا چیز خریدیم، یک کیلو هم برنج قهوه ای!

خخخخخخخخخ!

برنجی که تمام شد خوب نبود. یعنی زیاد خریدم، آخرهاش بید افتاد به جونش. 

متاسسسسسسسسسسسفانه! می دونید!

متاسسسسسسسسسسسسسسفانه !


فردا، باید برم نظام مهندسی. از شدّت بی پولی، مجبور شدم دیگه گار کنم!

راستش، می خواستم بذارم کنار. مسوولیت زیادیه و پولش ناچیز. از پارسال که آقا امام جمعه(!) واسه فشار نیومدن به مردم، دستووووور داد تعرفه خدمات مهندسی رو کم کنند، هنوزم قیمتها متناسب نشده است. حالا من نمی دونم بساز بفروشها راحت تر بشن، قیمت مصرف کننده رو منصفانه تر تعیین می کنند؟ خب به قشر ماست بند فشار می آوردی آقا ! اقلا مطمئن بودی هر کی، چه اونکه ماسک ماست چکیده می ذاره به پاشنة پاش، چه اونکه ماست تنها قاتق نونشه، یک بهره ای می برند!

بهرحال. مجبور شدم. تا سقف معاف از مالیات، امسال هم کار می کنم.

تا ببینیم چی پیش میاد.

کلاً، پول چیز خوبیه.

خیلی خوب!

غلط کرد اون معلمی که به ما اشتباهی درس داد! علم بهتر است از ثروت! پهن خورد! احمق!




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گزارش کار


یک عاااااااااالمه خوابیدم امروز

بعدش یک عاااااااالمه سیب و هویج آب گرفتم با آبجی خانوم خوردیم

بعدش یک نیمروی قشنگ ، با کره و عسل و پنیر ردیف کردیم و

خاک دو سه تا گلدون رو عوض کردیم و 

راستش یک گلابی هم الانه خوردم که اصلا مزه هرچی گلابی به عمرم خورده بودم رو ضایع کرد و رفت و 

الانم خوابم میاد!

خخخخخخخخ

عزت زیاد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

دنیای موسیقی


از اینها می پرسم،

آقا،

مهرررررررررررررررنوش جدیداً چیزی نخونده است ؟


خخخخخخخخخخ!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کشف

یکی از شکنجه هایی که می تونه به اسم من ثبت بشه کشف و شرحش اینه که،

شما زندانی محترم رو ببری درمانگاه زندان

بخش دندانپزشکی

اونجا،

یا با این دریل و مته ها یک سوراخ صااااااااف بزنی وسط دندونش، تا نزدیک عصب!

همچین که هوا رفت تو دهنش، جیغش در آد،

یا اینکه برداری یکی،

و فقط یکی از دندونهاشو، یکم بلندتر از آنچه باید پر کنی!

پرکردن هم نخواست عیب نداره. از همین آمولگام یکی دو میل بچسبونی روی دندونش، یا داخلش، جوری که دیگه فکّش بسته نشه!

آی حال میده! سه سوته موقور (موغور) میاد به جان تو! تست کنید! هه هه!


آقا طبق بند 14 قانون جرایم رایانه ای تولید و نشر و ارسال و الخ تصاویر مستهجن از نود و یک روز الی دو سال حبس داره، نیاز به شاکی خصوصی هم نداره! از پونصد هزارتومن تا 4 میلیون هم جریمه داره، رافع حبس هم نیست!

گفتم که بگم درسته همه یک دوربینی دارند دیگه این روزها منتهی، تمثال مستهجن از خودتون، یا آلتتون(!) اگه بگیرید،

شما مجرمید!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گزارش

دندونمو، عین ومپایر درست کرده مردک!

بلنده!

دهنمو می بندم کم مونده کل دندون رو بکنم با فشار فکّم!


آقا فایندر رو بردم عوض کرد برام

مرتیکه یک سوتک بهم فروخته بود به چهل هزار تومن. اونقدر دیش رو چرخوندم تا ماهواره تنظیم شد، بعد این فایندر احمق سر راهش بود هیچ واکنشی نمی داد! قصد داشتم اگه پس نگرفت، تهدیدش کنم به اینکه با آجر می کوبم تو شیشه مغازه اش منتهی، به قول فهیمه، اینها میدونند چی می فروشند و وقتی ببینه مصصم هستی حتما عوض می کنه . راست می گفت. اصلا هیچ مقاومتی نکرد! تستش کرد، گفت آره این سوخته است. رفت یکی دیگه آورد داد! به همین راحتی!

ولی من که استفاده ای ندارم الان!

قققققققققققققققظ خوابم میاد. تا همین حالا جلسه بودم. افتضاح

شبتون خبرّم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah