دو روز گذشته، روی آسانسورها کار می کردند.

سر شب،

یک پیرمرد، گیر کرد داخلش

طفلک، داشت می مرد!

گیر کردن در فضای تنگ و تاریک

هول شدن و زدن دکمه های بی هدف

هول شدن

و صد البته، نبودن کسی که به فریاد گیر افتاده برسه!



فردا شش و نیم می رم سمت تهران

4 عصر جلسه!

لابد نصفه شب برگشت.

نمی دونم

خیلی بی معنی کارها زیاد شده است.