جمال، فرزندم!

خوبی بابا؟!

(خخخخخخخ! مگه چیه؟! دیوونه ندیده کسی؟! آینه از قرار متر مربعی حدود ده دوازده هزار تومنه! آینه بخرید، دیوانه داخلشه! )

آقا عرض به حضور انورتون، بذار از بدیهاش نگم!

والله!

پس فردا دو میلیون تومن بهم حقوق می دن، 

یحتمل!

من چقدر خوشبختم!

دارم فکر می کنم گرفتن یک وام با بهره 24% واسه ساخت خونه، عاقلانه است، یا نه.

نمی دونم.

به خودم باشه ترجیح می دم ماشینمو بفروشم و پیاده گز کنم، تا اینکه وام داشته باشم.

حالا ببینم چی می شه.

دیشب این موقعی، عین سگ تاتوری خورده، یحتمل حوالی قم، آواره جاده بودیم.

شام رفتیم مهتاب. سالادش رو دوست دارم. کلا تو رستورانها و مسافرتها، از غذای پختنی، از جوجه کباب و چلو کباب، بدم میاد! اگه می شد، همه جا نون و ماست سفارش می دادم!

خوااااااااااابم میاد. عزّت زیاد

دیشب تو راه بودم دیر رسیدم. بعدشم تا یک چایی بخورم و یکم کارهامو بکنم و بخوابم دیر شد. صبح هم نشد زیاد بخوابم چون جلسه بود. هنوز هم نرسیده شرکت، قرار شد یکشنبه بعد مجدد برم تهران. سه شنبه اش برم سایت. یعنی، عین سگ تاتوری خورده! دوندگی های بی فایده.



خیر است.

خیر است.