اتصال سه فاز


می گه

شغل شغالاً به شغله

به فتح ش و غ و ل

به ضمّ ش دوم و سوم

یعنی، شغالی مشغول شغلش بود.

حالا شغل شغاله چیه؟

شغال، یک حیوون ضعیف و ذلیل و بز دل است که اگه خیلی هنر کنه، سرقت می کنه!

با این وصف، باید گفت

کلّ شغال یتشغّل به شغل شریفه !


تق تقوا ! تو عربی ات خوبه ترجمه کن براشون. من قاط زده مغزم.

دلم می خواد چرند بگم فقط.

ف، قققققط !


راستی تق تقوا، سرکه ها بود که چند سال پیش خریدم، که شمادستور ترشی بدی، بعد شما ندادی هاااااااا!

اون سرکه ها، سرکه سفید وردا، تقریباً تمام شدش!

گفتم که بگم یادت بودم، دیشب که سرکه می ریختم قاطی مایع ظرفشویی، که بهتر بشورونه!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

راهنما نویسی


من عموماً سعی می کنم کارها و فایلهامو اتوماتیک کنم

نیمه اتوماتیک

بخاطر اینکه هر مساله ای رو هزاااااااار بار باید با یک تغییر کوچیک، بدونیم نتیجه اش چی می شه.

واسه همینم عموما فایل اکسل درست می کنم و یک صفحه بعنوان ورودی ها می ذارم و یک ماکرو می نویسم که وقتی یک ورودی کوچولو عوض شد کل فایل رو از نو محاسبه کنه

زمان که می گذره، خودمم یادم می ره چه کرده ام و چه نوشته ام اینه که از سالها پیش، توی فایها واسه خودم یادداشت هم می ذارم که چطور باید با هر فایلی کار کرد.

منتهی، امروز،

یادداشتم اینطورکی شده :

"ستونهای یک تا ده ستونهای آزادند. برای هر پروژه خاص، یکی از این ستونها (مثلا ستون2 یا ستون B) را انتخاب کرده و مقدار را در آن وارد کنید. این کار را برای تمام فصول در همان ستون انجام دهید. با اجرای ماکرو، ستون مقدار جایگزین شده و فهرست تکمیل خواهد شد. حوصله ندارم توضیح بدم! همینکه فهمیدید دیگه! اول بهمن 94 !"


خدا به دور !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

تنوّع و دلزدگی


بطور کلی،

حوصله کار کردن ندارم.

حقوق ندادند

منم کار نمی کنم!

نه که خیلی به هم وابسته باشند اینها منتهی،

دست و دلم ، نمی ره به کارم !

ارضام نمی کنه کاری که دارم!

من مشاورم. بعنوان یک مشاور، همییییییییییشه به همه باید پاسخگو باشم! همیییییشه رو صندلی متهم ام! و حقوقم، هم از کارفرما کمتر است، هم از پیمانکار کمتر در میارم!

اشتباه کردم.

یک جای زندگی ام رو، اشتباه کردم!

درست اونجایی که درس خوندم!


من مونده ام یک الاغی که میاد می ره صنایع غذایی می خونه، به فرض،

یک احمقی که نساجی می خونه،

یک خری که می ره یک رشته ای می خونه که محل کارش هم یک محیط خشن کارخونه ای است، اونم بیرون شهر،

واسه چی می ره می خونه؟!

هروقت خیلی هنر بکنه، استخدام می شه واسه یک کارخونه دار

بعد سی سال آزگار،همیشه باید صبح زود از شهر بره بیرون، بوق سگ برگرده،

هیییییییچ امیدی به این نیست که خودش از خودش کارخونه ای داشته باشه

همه عمر، کارمند!

کارمند، در شرایط سخت!

شاعر قدیمها می گفت،

دچار باید بود!

من الان می گم،

حمار باید بود!



بی حوصله ام

یکی هم پیداش نمی شه سر این میز رو بگیرم با اونیکی عوض کنم، بلکه تنوعی بشه تو محیط کارم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

موعظه


خوبید؟

منم خوبم!

خوب بخوابید

خوب بخورید

و خوب بکنید.

منظورم فعل خوب بود از جمله آخری. کار خوب بکنید.

توفیق رفیق و یارتان باد!

شبتون خرّم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

فشار از پایین!


اینها دیگه گندش رو در آورده اند!

بازم از امروز فشار گذاشتن تنگم که واسه سه شنبه هفته بعد، کار دو ماه رو سه روزه انجام بدم!

یکشنبه هم تهران باشم باز!


به جان خودم امروز حقوقمو بدن دعوا راه می اندازم! حالا ببین!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

غذای سالم

آقا !

آب انجیر درست کنید، واسه خودتون!

از خوشمزه ترین های روزگاره!

چندتا دونه انجیر رو بشورید، مثلا 5 تا دونه

قد دو سه تا انجیر ، شکر اضافه کنید

آب بریزید روش، تا چهارپنج برابر ارتفاعش.

یک لیوان دیگه. یک لیوان

بذارید چند ساعت بمونه تا عصاره اش در بیاد

خنک، بخورید!

همچین جیییییییگرتون حال میاد که نگو!

والله


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خوااااااااب

جمال، فرزندم!

خوبی بابا؟!

(خخخخخخخ! مگه چیه؟! دیوونه ندیده کسی؟! آینه از قرار متر مربعی حدود ده دوازده هزار تومنه! آینه بخرید، دیوانه داخلشه! )

آقا عرض به حضور انورتون، بذار از بدیهاش نگم!

والله!

پس فردا دو میلیون تومن بهم حقوق می دن، 

یحتمل!

من چقدر خوشبختم!

دارم فکر می کنم گرفتن یک وام با بهره 24% واسه ساخت خونه، عاقلانه است، یا نه.

نمی دونم.

به خودم باشه ترجیح می دم ماشینمو بفروشم و پیاده گز کنم، تا اینکه وام داشته باشم.

حالا ببینم چی می شه.

دیشب این موقعی، عین سگ تاتوری خورده، یحتمل حوالی قم، آواره جاده بودیم.

شام رفتیم مهتاب. سالادش رو دوست دارم. کلا تو رستورانها و مسافرتها، از غذای پختنی، از جوجه کباب و چلو کباب، بدم میاد! اگه می شد، همه جا نون و ماست سفارش می دادم!

خوااااااااااابم میاد. عزّت زیاد

دیشب تو راه بودم دیر رسیدم. بعدشم تا یک چایی بخورم و یکم کارهامو بکنم و بخوابم دیر شد. صبح هم نشد زیاد بخوابم چون جلسه بود. هنوز هم نرسیده شرکت، قرار شد یکشنبه بعد مجدد برم تهران. سه شنبه اش برم سایت. یعنی، عین سگ تاتوری خورده! دوندگی های بی فایده.



خیر است.

خیر است.




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

قبر قائم!

دو روز گذشته، روی آسانسورها کار می کردند.

سر شب،

یک پیرمرد، گیر کرد داخلش

طفلک، داشت می مرد!

گیر کردن در فضای تنگ و تاریک

هول شدن و زدن دکمه های بی هدف

هول شدن

و صد البته، نبودن کسی که به فریاد گیر افتاده برسه!



فردا شش و نیم می رم سمت تهران

4 عصر جلسه!

لابد نصفه شب برگشت.

نمی دونم

خیلی بی معنی کارها زیاد شده است.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

ترقّیدگی !

روز خیلی سنگینی بود.

جمع کردن یک گزارش تو دو روز، واقعاً سنگینه. 

تصور کنید پایان نامه دانشگاهتونو بعد از اینکه همه کارها و تحقیقات رو انجام دادید، بخواهید طی یک هفته بنویسید و ارائه کنید!

می ترکید!

با وجودی که همه چیز رو میدونید، همین سر هم کردنه، سخته.


بیخیال

رحیم خان، پستت رو برداشتم. ببخشید چون دسترسی نداشتم بهت مجبور شدم پست بذارم برات. بهرحال از لطفت ممنون. اما جدی می گم، راهش این نیست رفیق. از مجاز به واقعیت پناه باید برد.


همین.

برم یکم بخوابم.

عزّت زیاد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کرک و پر


امروز از اون روزهاست که فیگور کیوان ساکتی گرفته ام و دلم می خواد خییییلی حرف بزنم و از طرفی،

دلمم نمی خواد چیزی بگم!

می دونید، یک شعری بود قدیمها تو کتاب درسی،

می گفت، آنرا که نمودند، ببستند زبان!

یک گاهی،

حس می کنم،

گفتن نداره!

شده به یک جایی برسید که پیش خودتون فکر کنید بقیه هم حق دارند،

و باید،

زندگی کنند؟

و منظورم از زندگی کردن،

تجربه کردن است!

تجربه کنند!

خطا کنند!

زمین بخورند!

پیشرفت کنند!

یک فاز قبل از این،

وقتی آدم خام تر و کال تر و خر تر از این مرحله است،

استراتژی اش اینه که  چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد!

یک جورایی می خواد مدیر دنیا باشه مثل مموتی و مدار گردش کواکب رو اونطوری بکنه که این دلش می خواد

بعد می جنگه

می جنگه

می جنگه

بعد،

بی شک، شکست می خوره!

دندونه هاش صاف می شه،

کرک و پر می شه،

بعد می شینه سر جاش!

حالا،

عین کسی که به اقناع رسیده،

تسلیم می شه

فی الواقع، به مقام رضا می رسه!

سرشکسته از تلاشش نیست

بهش لبخندمی زنه

و دیگه آروم می گیره

بعد،

عقب تر می شینه و به بقیه حق میده که اونها هم،

زور بزنند و گردش کواکب رو وارونه کنند

با یک یقین قلبی،

که کسی نمیتونه همچین غلطی بکنه!

فلذا، همه چیز آرومه، من چقدر خوشبختم، بقیه هم بذار مشغول باشند!

...

نمی دونم

اصلا نمی دونم چرا اینها رو می گم

یک موی نااااااااازک زنونه رو لباسمه! یعنی مال کی می تونه باشه؟!!!

خیلی نازکه!

نمی دونم چه رنگیه. سیاه نیست ولی. شاید از بس نازکه، سیاهش روشنه !

سیاه رقیق!

بیخیال

ادامه می دم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah