پلاک 53

رفتیم پمپ بنزین

موقتا متوقف بود. 

یک خانومه، 

جوون

زشت

لب قرقره

با شاسی بلندش پشت من ایستاد

وقتی پمپ ها راه افتاد

خانومه از تو ماشینش داد زد آقا بیا واسه من بنزین بزن

آقاهه

گفت خودت بزن! 

بعدش رفت

خانومه شروع کرد به چیغ و ویق! همه جای مملکت واسه خانومها بنزین می زنند! کارگر پمپ گفتند مدیر که نیستی که! ...


کسی تحویلش نمی گرفت

راست هم می گفت

هم خانومه راست می گفت

هم اون یک نفر کارگر بدبخت که لابد بهش هم گفته بودند از این لوس بازی ها نکن و صد البته باید شش تا پمپ رو اداره می کرد


نمی دونم

به نظرم کلا هیچ کس، نه آقا و نه خانوم، نباید خودش پیاده بشه و بنزین بزنه. 

منتهی...

ما اومدیم

یک بخشی از ماجرا بخاطر لجبازی تاریخی است که بین اصفهانی ها و مردم استان ماست

ماشین خانومه، پلاکش اصفهان بود

53 !


به نظر من،

زن هم که زن شد، باید یکم ملاحت داشته باشه!

و البته جنم!

وقتی می بینی نمی زنند،

پیاده شو بزن!

چرا باید واسه باز کردن در باک ماشینت، محتاج یک کارگر یک لا قبا باشی شما؟!

شمایی که با اون تیپت و با اون ماشینت، 

و قطعا با اون رفتار و سلوکت تو زندگی،

حتی واسه رفع نیاز جنسی خودت هم از مرد جماعت برائت می جویی و خودت شغل داری و خونه داری و ماشین داری و همه جا می گی فقط خودت! مستقل، کافی!

پیاده شو!

ببینم

اصلا می دونی باک ماشینت کدوم طرفه؟

عیب نداره، هر طرف باشه، شیلنگ پمپ بهت می رسه

فقط اگه بدونی کدوم طرفه،

راحت تری...

کدوم طرفته؟ حالا می دونی؟


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

تمدّن منهزم ما !


صدای داد و قال و دعوا می اومد از بیرون

سوال کردم چه خبره؟

داداشم می گه هیچی ، سر یک غور سگ دعوا بود!

آخیییییییییییییییییییییییییییی!

غور، همون زنگوله است. 

آخی من از این خاطر بود که قدیمها، هر حیوونی زنگوله مخصوص خودش رو به گردنش داشت!

چیزی رو که گردن الاغ آویزون می کردند،

گردن سگ و حتی بره نمی انداختند

و برعکس،

زنگوله ای که گردن گوسفند پیشروی گله بود

به اسم دالاغ،

فرق می کرد با اونی که تو گردن بقیه حیوونها بود!

من نمی دونم فرکانس و زنگ اون زنگوله ای که گردن هر کدوم اینها  بود، احیانا موج مثبتی رو به حیوونها می داد

یا موج مثبتش مال صاحب گله بود!

اینکه زنگوله ها مشخص بودند، حداقل دامنه صوتی شون مخصوص شده بود،

لاجرم به تشخیص حیوون، بدون دیده شدنش کمک بزرگی می کرد

و به حضور و غیابش 

فکر کن شما صدای بوق پژو با بوق پراید فرق داره

و هر دو با صدای شیپور یک تریلی !

خیلی سخته که آدم شاهد از بین رفتن یک تمدنهایی باشه!

طی یک نسل،

کل سبک زندگی ای که قبلاً بود، با تمام مظاهر و شواهد اون، داغون شد و رفت!

ازگله و کشاورزی بگیر تا وسایل حمل و نقل، الاغ

تا وسایل ارتباط جمعی

تا حکما

تا علما

تا ذائقه علما !

تا حتی دین!

حلال و حرام

کیفیت مدرسه رفتن نوباوگان!

پدرسالاری به فرزند سالاری

مرد سالاری به زن سالاری

نوع انتخاب کردن آدمها واسه زناشویی

ازدواج سفید ...

مشغله ها...

حتی نوع خوراک آدمها! 

پیتزا پیتزا !!!

سنّ لباس تن آدمها !

ییهو چی شدیم ما !؟

...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

9 گمراه


آمار وبلاگ رو داشتم نگاه می کردم

دیدم نه نفر از طریق موتورهای جستجو به وب من رسیده اند.

با خودم فکر کردم این نه نفر،  چه کلمه ای رو سرچ کرده اند که به همچین خرابه ای رهنمون شده اند!!!

خخخخخخخخخ


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
arash shah

پاییز2


امروز فهمیدم که من اصلا ذائقه ام رو از دست نداده ام!

اصلا !

چیزی که هست، بی مزه شدن چیزهایی است که می خورم وگرنه

امروز که مامانم اولین آش کشک امسال رو بار گذاشت

با دووووووونه دوووووووووونه پرزهای دهنم مزه عالی این آش قدیمی رو حس می کردم!

خیلی خوشمزه شده بود!

خیلی زیاد


کلاً، یک روز سرد پاییزی مثل امروز، ایده آل منه

یک آفتاب خاص که سر ظهر می سوزونه ولی یک ساعت دیگه اصلا رمق نداره

رنگهای زرد و سبز و نارنجی وسرخ، از نوک درخت تا سنگفرش ناصاف کف خیابونها...

گفتم ناصاف،

دیشب کم مونده بود بیفتم تو کانال !

راستش، نیت کرده ام شیر بیشتر بخورم

واسه همینم عصر، شال و کلاه کردم و دبّه به دست، رفتم سر کوچه، یک دبّه شیر خریدم.

شیر محلی، مستقیم از دامداری میارن می فروشن

گرمش که می کنی نصف روش قیماق می ایسته لامصّب!

بهارستان هم خریدم، اما هرچی گرمش کردم هیچی روش نایستاد نامرد! ولی ماستش خوب شد و سفت.

خلاصه،

برگشتم خونه، هنوز لباس تنم بود، یک کار بانکی پیش اومد

با نت نشد انجامش بدم، پاشدم مجدد از تو اون یکی کوچه

یک لجظه حواسم رفت به موبایلم،

حس کردم زمین زیرپام ناصافه...

دقت که کردم، روی خاک کنده شده از تو یک کانال قدم می زدم!

شاننننننننننننننننسم گفت!


بگذریم

رفتم بیرون

تخمه خریدم و بادوم زمینی.

پسته ها مال پارسال بود انگار. تمام مغزه هاش قاچ خورده بود

سنجد های نقلی اش، سفت شده بود! حیف بودند! خوشمزه تر از سنجدهای پفکی اند. محلی حساب می شن.

بعدش رفتم ابزار فروشی آقا علیه !

نکبت چیزی که می خواستم رو نداشت. 

می خواستم بابامو ببینم، که هم دورش بزنم، هم با کارت بنزوئیلش باکمو پر کنم

پیداش نکردم.

از سرما، لابد رفته بود تو مغازه یکی

هه هه صدای در حیاط اومد! برگشت لاجرم.

من برم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کیک


چی عرض کنم آقا، چی عرض کنم !

والله !

من بعد عمری کیک پزی و کلی علم و کتل و همزن برقی فیلیپس و چه می دونم بیکینگ پودرخارجی و اینها،

کیکم سه سانت پف می کنه

این بچه راست راست اومده یک مشتی مصالح رو ریخته رو هم،

تازه نه با آرد سفید ، که با آرد نونوایی،

یک کیک پخته عین پفک !

پففففففففففففففففففففف کرده تا سقف !

حالا تفاوتش چیه؟

اینه که من فر ندارم!

حرارت!

تنظیم حرارت!

من با کیک پز برقی می پزم، 

اینجا با فر!

یک فر قراضه مسخره ای هم هستااااااااااا،

ولی خب.

نبود امکانات ذوق آدمو کور می کنه .


یادش بخیر قدیم ترها که دوستام تو مسیر ایرانگردی هاشون خونه ما هم میومدن،

یکی از اقلامی که خیلی حال می کردند و بساط صبحانه رو جذاب می کرد براشون

همین کیک بود.

یادش بخیر

دارم فکر می کنم اسم زن علو چی بود، اون خیلی دوست داشت.

خنگ شدم به مولا

الان بهش اس می زنم ازش می پرسم

اوممممممممممممممممممممممممم! یادم نمیاد !!!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

لغت قدیمی


یک عبارتی ما داریم،

بهش می گیم " پشت شاشیدن"


خخخخخخخخخخخ!

خیلی به لغت گیر ندید، ربطی به بول و ادرار نداره لزوما!


شده بخواهید مثلا روغن بریزید تو ماهی تابه؟

اگه خیلی بطری رو کج کنید، روغن در امتداد یک منشور مایع می ره می ریزه تو ماهی تابه اما،

امان از اینکه بخواهید کم بریزید و خیلی خمش نکنید بطری رو

اینجوری

روغن محترم می ماله به بیرون بطری و همه جا رو به گند می کشه.

به این حرکت چپکی مایع، می گن پشت شاشیدن!

یعنی عوضی

خلاف انتظار

و شاید چون به گند می کشه،

 از عبارت شاش استفاده شده که برسونه این اتفاقی که افتاده، خرابکاری می کنه.

همین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

اکبر


می گم این آقای اکبر عبدی،

بجز اینکه گریم زنونه بکنه و ،

صداشو نازک کنه و ترکی، دیالوگ یک خانوم بزرگی رو بگه،

هنر دیگه ای هم از خودش رو کرده است ؟!

اوج هنرش بعنوان یک بازیگر، تو کدوم فیلمش بوده است؟

مادر؟

باز مدرسه ام دیر شد؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

عزّت مزید


ما حسب حال خوانندگان محترم به انواااااااااااااع صفات رذیله و فضیله متهم شده ایم تا الان!

یکی از این آخریشهاش،

متناقض بود.

صفت متناقض

به نوعی همون منافق، محترمانه منتهی

مرقوم فرموده بودند که یک چیزی رو نمایش می دی، اما اصل وجودت چیزی دیگه است و سعی می کنی به اینکه نمایش می دی و تظاهر می کنی برسی ولی نمی رسی

مثال دم دستشونم این بود که سمت چپ وب می نویسی اللهم اغفر المومنین و المومنات،

سمت راست پست می ذاری که بزو بزو!

والله

دفاع که لازم نیست منتهی،

به نظرم تمام اینها از قلّت سواد شما خوانندگان محترم بر میاد

باباجان، سمت چپ وب، یک دعاست. نه آیه است نه حدیث است نه حتی هیچی! یک دعا!

شما خودت تا حالا به کسی نگفته ای مثلا،

خدا بکّشتت ؟

اینه!

اونم اینه!

به زبون عربی است منتهی

چیزی که طلب شده هم حالا یک چیزی دیگه است منتهی،

اصلش دعاست!

و دعا هیییییچ تناقضی با بزو بزو نداره!


من خیلی رو و روشنم منتهی، شماها از بس عادت کرده اید هر چیزی رو تفسیر کنید، دیگه مریض شده اید!

حرف صاف و راست رو هم می خواهید تفسیر کنید، اینه که نمی شه قاطی می کنید.

عزّت مزید!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پژو

این تخته گاز هست

امشب دو تا پژو سوار شده اند

عین احمقها می کوبند به در و دیوار!

خخخخخخخخ

می گه این کارخونه پژو قبلش مهمات می ساخته، قبلش دوچرخه، قبل ترش نمی دونم چه کوفتی! ولی جالبه این سوابق !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شماره 10


خووووب، میگفتم!

چی می گفتم؟!

فردا می خوام برم آبادیمون.

از همین الان بهت تقلب رسونده اند که بچه، خععععععععععععلی سرده!

هه هه

اوخیییییییییییییییییی!


یادش بخیر، یادم افتاد به یکی از خوانندگان عزیز که گویا شهرکرد زیست میکرد.

فکر کنم یخ زده تا الان! چون نیستش اصلا !

کلا هیچکسی رو دیگه نیست. همه تبدیل شدن به روح!

فقط آمارشون اینجا پیداست

دیروز 73 نفر

قبلش 52 نفر

روز قبلتر 63 نفر

فکر کن

کل وجودت، یک عدد باشه فقط!

یاد ماندلا افتادم. فکر کنم خاطرات ماندلا بود که می گفت سالها، من اسم نداشتم. شماره داشتم!

زندانی شماره 10 !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah