۸۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

نشخوار

آدم،

ساز که می زنه،

کمتر غر می زنه!

کمتر، دلش می خواد غر بزنه!

انگار بگو غر دونش، بزرگتر می شه،

یا خالی می شه

دیگه هی بیخودی به پر و پای بقیه نمی پیچه.

نمی دونم.

برید ساز بزنید. خودتون تایید می کنید که دق دلتونو تو سر چوب و پوست و سیم خالی خواهید کرد.

وقتتون پر می شه، کمتر به اینور اونور گیر می کنید

کمتر گیر می دید.

تست کنید. ن، می میرید!


اما بعد

ولنتاین است.

مبارکتون.

من،

 راستش،

 هیچوقت تو عمرم نتونستم با مناسبتهای تقویمی ارتباط خوشی پیدا کنم.

من،

هیچوقت، 

نتونستم به زور و قرار، 

احساسمو انگولک کنم.

عید، 

به نظرم یک تعطیلات خوبه که آدم می تونه نره سر کار

و خوبتر می شد اگه اونهمه دست و پاگیر نبود!

واسه من، هر روز عید است!

به قول مرحوم امام،

هر روز که در آن گناه نکنیم آنروز عید است!

والله!

منم،

 نه می تونم به زور تاریخ تو شناسنامه ام از ته دل، خنده کنم،

نه ولنتاین، 

نه نوروز، 

نه حتی پیروزی شکوهمند انقلاب!

نمی تونم.

شاید من خراب شده ام منتهی، 

هیچ مناسبت واقعی یا ساختگی و هیچ قرار از قبل دیکته شده ای،

صرف اون قرار، 

نتونسته به من شادی بده

برعکس

 هربار اگه مجبور شده ام واسه عید حتتتتتتتماً برم خرید کنم، 

درحالی که حسّ خرید نداشته ام،

از عید خسته شده ام!

شاید واسه ولنتاین،

اگه مجبور بشم حتتتتتتتتتتماً برم (بازم) خرید کنم،

درحالی که نخواسته ام!

حالا یا چون کاری بوده که من مهارت انجامش رو نداشته ام، و لذا ازش لذّت نبرده ام

یا چیزی تو خودم پیدا نکرده ام که با خر و خرس سرخ آرومش کنم!

بازم ازش لذت نبرده ام!

یا تولّدم،

اینکه برم کیک سه پایه بخرم، درحالی که خوش ترم اگه نخوام عین پادو، دنبال خرید این کیک و حملش و بعد از بین نرفتنش باشم...


می دونید

من، الگو نیستم

من، نرمال نیستم

من حلقه حد فاصل نسلی ام که هییییییییچ مناسبتی جز عید و عزا تو تقویمش نبوده با نسلی که واسه تولدش هر سال، واسه ازدواجش هر سال، واسه نامزدی اش هر سال، واسه ماچ اولشون هرسال، واسه چیز آخرشون هر سال، واسه هر کووووووووووووفتی کلاه بوقی سر می ذارند و  حتما هم جشنشونو تو بازار به پا می کنند!

ولم کنید بابا!

چرا هیچکس نمی فهمه دل خوشی، مهمتر از همه اینها دیگه است؟

خدایی، شاید بین رفقای شما یکی باشه که دلش بخواد در فلانه مناسبت یک نفره زندگانی اش، یک برنامه غیر متعارفی داشته باشه. نمی دونم

فکر کنم نکته، همین یک نفره بودن مناسبتهاست

و من چقدر می ترسم از داشتن مناسبتهای دو نفره، از اینکه دو نفر، هر کدوم بخوان به سبک خودشون جشن بگیرند!

فکرکن، سالگرد ازدواج آدمهاست،

یکی مثل من،دلش می خواد تو خونه باشه، خودش باشه و زنش

(و چقدر دل آدم می سوزه اگه بخواد اینجای متن که رسید بنویسه، خودش باشه و خودش!!)

بعد زنش، بخواد بره فلانه رستوران به فرض!

خیلی ساده است! اصلا هیچکدومشون انتظار زیاده از حدی ندارند

و آنچه انجام می شه هم، اینه که می رن فلانه رستوران هم

منتهی،

به دل شاد؟

من شک دارم!

راستی، مگه نه اینکه ازدواج، پایان تنها بودن آدمهاست. شاید تو سالگرد ازدواج یکی بخواد بشینه سر مزاااااااااااااااار تنهایی خودش گریه کنه!

مگه نه اینکه هر چیزی که از دست می ره، سالگرد داره؟

شاید یکی خواست بشینه به حال همه عمری که تنهایی و دور از موهبت خانومش حروم کرده،

به حال خودش

به حال گذشتة پهنش،

زاری کنه!

می تونه؟

ببینید، درست همونی است که شمامی گید ها! از بس الان بهش خوش می گذره می خواد افسوس آنچه از دست رفته رو بخوره، 

می تونه؟

...

نمی تونه.

هیچکس نمی تونه!

هیچکس، مجاز نیست بعداً خودش باشه!

به قول سیاوش، تو آهنگ نقاب

اییییییییییی بازیگر، ما همه مون بازی گریم

صبحا که از خواب پا می شیم

نقاب به صورت می زنیم!

شایدم تنهایی آدمها خیلی کریه و زشته که باید نقاب به صورت بزنند! 

شاید این گریز از خود، خیلی هم بد نباشه!

کی چه می دونه؟

بهرشکل،

منم و سازم و ولنتاین غروب!

خوبیش اینه که دیوانه بی آزاری ام.

یکم غر می زنم تا خالی بشم

و هیچکسی از شما رو،

 مجبور به تحمّل غر زدنم نمی کنم!

من آدم خیلی خوبی ام!

ولنتاینم مبارک!


یک چیزی ته مغزم جا موند، هرچی پر حرفی کردم اونو بالا بیارم، نیومد به انگشتم. سعی می کنم تا شب بیارم.

نتونستم.

نمی تونم!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

دلشوره


دلشوره نیست،

...

نگرانی شاید...

نمی دانم!

فرق اینها چیست؟

نمی دانم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

یک دوست کتابخوان


کهن الگوی زن جنگجو یا ملکه آمازون آن قسمت از توانایی های ذهنی زن است که در شرایط بسیار سخت به داد ما می رسد. در نبود پشتوانه خانوادگی و همسر و دوستان و جامعه این قسمت از وجود ماست که تبدیل می شود به کسی که می گوید " تو که تنها هستی و این همه هم گرگ دور و برت هست ... یک چوب به دست بگیر وبرای زندگی خود بجنگ ... می ترسم و نمی توانم و نمی شود هم نداریم ... قوی شو و زندگی را بچرخان".
چون این قسمت فقط باید ١/٤ وجود ما باشد اگر مجبور باشیم و یا توجه نداشته باشیم و تمام قدرت خود را در این زمینه بگذاریم، علی رغم این که می توانیم زن خود کفا و قوی بشویم، اما در رابطه با مردان موفق نیستیم. علی رغم جذابیت در وهله اول برای مردان و اینکه از بدست آوردن این زن خوشحال می شوند نمی توانند برای دراز مدت در کنار این زن بمانند چون نمی توانند با این زنی که عادت کرده همیشه در حال جنگ باشد و تنها باشد کنار بیایند. چو این زن در شرایط عاشقانه هم چوب و سپر خود را زمین نمی گذارد مبادا که چیزی پیش بیاید و نتواند از خود دفاع کند و همیشه آماده جنگ است.
این کهن الگو به تنهایی برای یک زندگی متعادل کافی نیست و چهار کهن الگوی زن جنگجو و زن روحانی و زن مادر و زن لوند باید در تعادل باشد که بتوان زندگی متعادلی را پیش برد.
قسمتی از ویدیوی مراحل رشد زنان
دکتر آزیتا ساعیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

سوم!

پیشاپیش،

حلول جنگ جهانی سوّم را به عموم خوانندگان محترم تبریک و تسلیت عرض می نمویم!

روس و سوریه و الخ یک طرف

عربستان و ترکیه و الخ، آنطرف!

و تماااااااااااام دیگر کشورها، یا اینطرف،

یا اونطرف!

من پیشنهاد می کنم که یک  عده از جنگ زدگان سوریه رو ایران اسکان بده!

خوبهاشو صدا کنه! 

مثلا متخصصین و تحصیلکرده ها و خوشگل ها و خوش ذاتهاشون و الخ.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

عرض


زیاده، عرضی نیست!

والله.

چی بگم.

سکوت کردن، زمانی که حرفی که ارزش گفتن نداره نداری،

هنر است!


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

تزریقات

یک زمانی،

سر سوزن ها، استریل و یکبار مصرف نبود.

وقتی می رفتی تزریقاتی،

یک بخشی از دکّون یارو!

یک دیگی داشت می جوشید

زیرش شعله

روش بخااااااااااار

بوی الکلی که داشت جوشونده می شد و بعد

سر سوزن داااااااغ !

(این داغی اش روانی بود دیگه، خدایی میذاشتن سرد بشه لابد)

...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

نادان!

من،

فرق ملودی رو با هارمونی نمی دونم

فی الواقع،

تک به تکشونو هم نمی دونم!

مطمئنم شما هم نمی دونید

و ما،

یک عده نادان!

دور هم جمع شده ایم،

فیس و افاده هامونم کون خر رو پاره می کنه از بس زیاده و ناشتا!

خیلی متاسفم واسه خودم که هیچچچچچچچچچی نمی دونم!

نمی دونم اینهمه سال، چکار می کرده ام من!

چرا هیچی یاد نگرفتم!


می رم بخوابم.

شبتون خرررررررررم!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

سفر به ماچین!

آقا از این چینی مینی ها که خبری نشد.

خبر مرگشون، کلا رفتند و ما رو نبردند چین و ماچین!

طفلک خانوم ma !

اسمش بود! فامیلش هم دو بار پشت سر هم   yong بود گمونم!

ma yongyong

خخخخخخ!

خیلی خانوم دافی بود! نیم متر قدّش بود ، موی لخت سیااااااااااااه! خیلی خوب!

آقا این چینی ها یک عدد رو یکی شون واسه اون یکی می  خوند، حس می کردم شعر داره می خونه! 

بعد حرف که می زدند فکر می کردم دعوا دارند با هم! 

هه هه

بگذریم. خلاصه از چین و ماچین خبری نیست ولی اگه خدا بخواد آخر هفته از سه شنبه احتمالا یک سفر می ریم ایلام! 

گمونم ایلام

من دوشنبه کلاس ساز دارم و اگه تلاقی کنه خب نمی رم. ولی اگه برنامه رو جور کنند که من برم کلاسمو، می رم بازدید. باید جالب باشه


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

سرد!


صبح اومدیم آبادی

یکم بیشتر از همیشه طول کشید

می خواستیم کیسه آب جوش بخریم واسه مامانم، رفتیم سمت داروخانه، گیرکردیم تو صف بچه های دبستانی که با سرویس و بادکنک اومده بودند واسه راهپیمایی.

نمی دونم کار درستی هست یا نه. اینکه مدارس رو ببرند.

از طرفی به دو دلیل درسته، اول اینکه یک اتفاق میهنی است و باید به بچه ها یاد بدن که همونطور که ولنتاین یادشون می مونه، بزنگاه های تاریخ مملکتشونم باید یادشون بمونه

یکی دیگه اینکه کارمند و محصل جماعت رو تعطیل نمی کنند که برن خونه بخوابند که! دولت بعنوان صاحب امر و الاختیار ملّت، تمام سال ازشون می خواد مثلا برن پشت میز بشینن، یک روز هم ازشون می خواد که ساعت مثلا نه صبح در فلان مکان مشخص حاضر باشند.

البته می دونم که این دلیل دوم یک اشتباه تو شروعش هست اونم اینه که این ملت اند که ولی نعمت دولت اند، حالا بماند در برخی بزنگاه ها و برخی جغرافیاها، جای رئیس و مرئوس عوضی می شه!

شده مهمون بیاد خونه تون؟ قاعدتاً شما بعنوان صاحب همه چیز و مادر خرج و مالک و هرچی حساب کنی، شما همه کاره ای اما،

می بینی شما رفتارت، بطور موقت، جوری می شه انگار مستخدم اون طرفی! قبلش براش آب و جارو می کنی، تدارک می بینی، دلواپسی که بهش خوش بگذره، در رفاه باشه و الخ! درست رفتاری که یک مستخدم ذلیل زبون که رزقش دست اربابشه، در مقابل اربابی که به عبارتی، یک آدم هیچی ندار است(!)، رفتار می کنه

وجه شبه همه، موقت بودنه!

بعد خب، گاهی، مهمون می مونه!

بگذریم.

هوا بسیاااااااااااااار سرد است اینجا. توالت اون سمت حیاط است و واااااااااقعاً مصیبتی است وقتی جیشتون بگیره تو این سرما !

خدا برا هیچکس نخواد!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

روان نویس!


دیشب آبجی خانوم یک روان نویس خریده برام،


خعععععععلی روان! جیگر آدم حال میاد !




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah