از صبح،
گشنه ام بود!
با اینکه خونه نون پنیر خوردم، واسه اداره نون پنیر و پسته بردم، اونجا تخم مرغ آب پز و نون و پنیر و خرما خوردم، دو تا نصفه بیسکویت خوردم امّا،
دلم کباب می خواست!
به شدّت، کباب!
ظهر رفتم قبل از آخر وقت، سفارش دادم و،
بعدش گرفتم آوردم خونه!
خب، یک عالمه یخ کرده بود
یک عالمه هم کباب گوسفندی خوب می خواستم که چون سراغ نداشتم، جوجه کباب سفارش داده بودم منتهی و به هر تقدیر،
سیرم کرد!
الانم یک دیگ آب انجیر جا افتاده و دو تا پرتقال خونی و خلاصه،
راستش، ساااااااااازمم خوش صدا شده است. خدا قسمتتون کنه براتون بذارم حال کنید!
البته، با مترونوم مشکل دارم و وقت داره تمام می شه و واقعا نمی دونم چه خاکی به سرم کنم! نمی تونم فاصله های زمانی رو حفظ کنم! یا می افتم تو سرازیری، یا سربالایی و کند! هر بار به طریقی!
باید ببینم.
قبض گاز رو دیروز دادم دست همسایه، برده اداره گاز، عوض کردن برامون.
از دو میلیون تومن به پونصد و شصت هزار تومن تقلیل پیدا کرده است!
گفتند ببخشید، اشتباه شد!!!
ماه قبل هم اشتباه شده بود! اون ماه بجای چهارصد و نود هزار تومن، صفر صادر کرده بودند!
خر تو الاغی است رفقا! خر در الاغ!