۱۱۹ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

فضولی

مرده شورشو ببره با آشش!

عق !

می مردی اگه پولشو می دادی کمیته امداد ؟!


یادم رفت چی می خواستم بگم اصلا.

آقا عموی ما بعد از مدتها اومد تلگرام.

هر از گاهی یک جکی چرندی براش می فرستم

طفلک بجای اینکه بخونه و بگذره،

بهشون جواب می ده!

اونروز یک متن با سی چهل مورد جک و جفنگ رو براش فرستادم،

پس فرستاده که موردهای 38 و چه می دونم 4 و 11 قشنگ بودند!

خخخخخخخخ! امان از این نسل قبل! حالا انگار واسه من مهمه که برم ببینم مورد یازده چی بوده که قشنگ بوده و ، مثلا ده چی بوده که ایشون پسندش نشده!


امروز،

 دیدم از خودش عکس گذاشته

براش نوشتم بزرگوار، یکمی خوشحال تر عکس بذار! چیه عین یکی که انگار تریلی داره میاد سمتش، اخمش تو همه و دهنش بازه و چشماش دو دو می زنه!

هنوز نخوندتش

امیدوارم ناراحت نشه.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

نذری

آقا !

به نظر من،

که البته نظر کاملا شخصی خودمه و هیییییچ لزومی نداره درست باشه یا با نظرات مشعشع شما منطبق باشه، 

خانوم محترمی که دست پختش بده،

نذری نپزه ثوابش بیشتره!

خب چیه این ! همّه مصالح رو خراب کرد رفت! به گا داد !

آش رشته پخته خانوم، از آشهایی که من می پزم بییییییییییییییییخود تر!

زن شریکمه! 

ویییییییییییییییییییییییییییییی!

یک تغار هم آورده!

منم دلم نمیاد نعمت خدا رو  دور بریزم خب!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کافه

سرکار خانوم شهپر، داره ترانه جاهل محل رو می خونه !!!
خواننده کاباره ای 

داش داشم هر جا باشم 
ولم و ولم و ولم و ولم من
می گن که خوشگلم من
با معرفت می خوای منم
به کافه ها سر می زنم
کشمش و وودکا می زنم !

الان شکار شیرازی می خواد ترانه خودتو رنگی می کنی رو بخونه
خوده رنگی می کنی دردمو سنگین می کنی
لباس شیک می پوشی دل منو غمگین می کنی


!
مثلا ها ! خوب شد انقلاب شد!
اقلا الانه فوتبالیست ها آواز می خونند، آدم انتظاری هم نداره ازشون که چیزی از چه می دونم گام و دانگ و گوشه و پرده بدونند!
یک عرعری می کنند و تمام!
فرق داره با اینها که تو چهارگاه که نمی دونم چیه و کجاست چه چه می زنند! اینطوری آدم می گه لابد اون یک چیزی می دونه که من نمی دونم، تو ذوقش می خوره!
برم بخوابم یکم. شب بخیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

از عماد


خراسانی بخونید

شجریان هم خونده، اگه حوصله دارید

شعر از عماد خراسانی است ظاهرا


یره گه کار مو و تو داره بالا می گیره
ذره ذره داره عشقت تو دلم جا می گیره
روز اول به خودوم گفتم اییم مثل بقی
حالا کم کم می بینوم، کار داره بالا می گیره
چندشبه باز می دوزم چشمامو تا صبح به چخت
یا به یک سم بی خودی مات می مونه و راه مگیره
چند شبه باز مث 40 سال پیش از این مرغ دلم
تو زمستون بهانة سبزه و صحرا می گیره
می گومش هرچی که مرگت چیه ، کوفتی نمی گه
عوضش نق می زنه ذکر خدایا می گیره
پیری و معرکه گیری که می گن کار مویه
داره کم کم این کتاب صفحة پنجاه می گیره
هرکی عاشق شده پنهون می کنه مثل اویه
که سوار شتره پشتشه دولّا می گیره!
کاتا کردن دامنها تا بیخ رون مشدی عماد
دیگه مجنون توی خواب دامن لیلا می گیره


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پونه

این رفیقمون می گه، گیاه گزنه رو دیده و لمسش کرده است.

میگه تا سه روز دستش می سوخته.


خیلی دلم میخواد منم این علف رو تجربه بکنم !

گزنه ! گیاهی، شکل پونه،

ولی،

فقط،

شکل پونه !


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

صبح گاه!

یک صبح تازه و 

مسیر همیشگی

کار همیشگی

بازم شکر. 

به قول شاعر

بسا کسا که به روز تو آرزومند است !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

حضوروغیاب

کدومتون تو سایت حاضرید، الان ؟


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

چی می گم من

این ماه واره،

عجب چاقوییه !

کافیه شما روی یک مودی باشی، همچین تهییجت می کنه که چه بسا دست به انحار بزنی!

الانه از سیاوش قمیشی ، تردید رو گذاشت

از مهستی هم یک چیزی تو همون تم از نظر معنی

پشتش حضرات بلک کت یک آهنگی در وصف زندگی پس از خلاص شدن از دست یک معشوقه می خوندن

بعد شما حس می کنی که عججججججججججب خبطی است وارد شدن به رابطه های بی برگشت!

والله!

رابطه باید قابل برگشت باشه!

اصلا یک بخشی از هول مرگ، بخاطر اینه که غیرقابل برگشته!

اگه عین خیلی چیزهای دیگه،

عین استخر رفتن

عین مسافرت رفتن

عین خیلی چیزهای دیگه،

اگه مرگ هم دنده عقب داشت،

باور کنید یک خیل کثیری از مردم هی می رفتن،

هی می اومدن!

ولی الان همه ازش می ترسند!

اگه نمی ترسند هم،

ازش احتراز دارند!

حتی اونها که مرگ رو زاده شدن می دونند و وصال حق و الخ و دولخ،

به قول یارو، ضد گلوله سوار می شن و ضد زلزله می سازند و تو زیرزمین خونه شون تیم پزشکی مجهز نگه می دارند و الخ و دولخ که ییهو نمیرند!

فکر کن!

که نمیرند!

که به بهشت جاودان، داخل نشن!

دیرتر داخل بشن!

که شیر و عسل رو بجای تو جوب، از تو جام سر بکشند

که بجای حوری،

به همین زن زپرتی خودشون بسنده کنند که از بس به خودش ور رفته و چیز به خودش مالیده و سرخاب سفیداب کرده آدم عقّش می گیره دیگه

ولی اینو ،

 با همه این اوصاف، 

به ضرب و زور متعه و صیغه و چشم چرونی و کانال سوپر و الخ تحمل می کنند،

 اما دندون لقّ طمع به حور و پری رو از دهنشون در می کنند!

چی می گم من.

می گفت اگه خارجی ها (!) همه با هم برن بهشت، بعضی جملاتی که از بلندگوی بهشت مدام پخش می شه رو حدس بزنید:

بعنوان نمونه، مدام تکرار میشه که مثلاً:


آقا ولش کن! حوری بازم هست! کشتی اش!


خخخخخخ!


برم یکم تار بزنم. 

کاش این تار رو اقلا یاد گرفته بودم که گاهی، بتونم، خودمو بریزم تو صداش

که رااااااااااااحت بشم باهاش...


می رم مجدد کلاس...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

من با اخبار امروز!


اینکه پوزة سیاست مدارهای کانادا اینطور به خاک مالیده شد، 

همونقدر قشنگه که راهیابی دو سه تا ایرانی تبار و افغانی تبار به مجلسشون جالب بود برام.

فکر می کنم اینها باید قانون اساسی شونو اصلاح کنند و

 یک شورایی جهت کنترل عدم تکرار این مسائل بذارند!

تو کانادا،

 فقققققققققط باید کانادایی شش اسب مسوول باشه و اینکه ایرانی تبار و افغانی تبار،

 اونم همین نسل دوم فکر می کنم نه خیلی هم تبار کم رنگ،

 این اشتباه است! خودشون نمی فهمند! 

والله!

هر بی عقلی حتی  در اقصی نقاط دنیا می فهمم اینو!

از اینها بگذریم. اون رئیس جمهور فعلی که پووووووووووووووزش به خاک مالیده شد، به سزای اعمال خصمانه اش رسید!

مرتیکه!

اولاق !

مگه ایرانی کونت گذاشته بود که اینهمه خصومت کردی؟

ما اینجا یک نوبت دکتر می خواهیم بگیریم، شش ماه تو صف می خوابیم، 

بعد اینهمه مهندس و دکتر اونجا راننده تاکسی مملکت تو شده اند، دیگه چی می خوای؟

تو روووووووووووووووووح بابای پدر سگت!

والله !


افغانی ها دارن پاراگلایدر سواری یاد میگیرند!

مثلا با جفت پا، بزنی تو تخخخخخخخخخخخخخخخخم افغانی، که وقتی هم وطنش اون وضع رو داره، ششصد تا هشتصد دلار آمریکایی واسه آموختن پاراگلایدر نده!

اسمشو هم گداشتن چتربال!

من تو افغانستان بودم یک تفنگ دوربین دار می خریدم می نشستم بصورت تک تیر انداز، تکککککککککککک به تکشونو تو هوا شکار می کردم!

بیییییییییییییشعور، ها!

بی خود به من ایراد نگیرید. می خوام از تو آسمون اینها رو بندازم لای شکاف طبقاتی و ، شکاف محترم رو پر کنم یکم!

جی شد؟

تک تیر اندازی و پرکردن شکاف!

یکمش بخاطر علاقه شدید من به تفنگ است،

یکمش هم به ذات مرد بر می گرده که کلا دلش می خواد همه چیز صاف باشه و شکاف، باعث انگیزشش می شه!

 باید پر بشه!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

یادمان


کار کردنم نمیاد!

می دونید؟

حسش نیست.

از صبح پنچرم. 

در عین حال، مجبورم بکنم می فهمی؟

مجبور !


یادش بخیر گلبرقی به این جمله ماقبل آخر حساسیت داشت! همینکه می نوشتمش تندی یادداشت میذاشت که: نه، فقط  تو می فهمی!

خخخخخخخخخ

خیلی وقته ازش بی خبرم. بچه خوبی بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah