۱۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

مهرگذشته

دقت کردید، تو مهرماه، 119 تا گفتمان داشتم براتون!

صد و نوزده منبر !

فکر کنم پر رنگ ترین حضور رو لیلی داشت!

البته باید بگم پر رنگ ترین ظهور! وگرنه حدود پنجاه تا هفتاد نفر دیگه هم کمابیش بودند.

خجالت نمی کشید از خودتون!

به قول قران،

 صمّ بکم فهم لا یعقلون!

دو خط تعقل کنید، دو زار نظر سازنده بدید!

تلخ باشه لطفا !

فقط تلخ!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

اتمام پدر!


یارو،

همسایه مجاور

در مورد روغن ماشینش حرف می زنه

می گه هزااااااااااار کیلومتر باهاش رفتم...


من فکر کردم مراسم عاشورا رفته آبادیشون

می گه آخرین مراسم بابام بود

دیگه تمام شد


یک ذوقی تو صداشه از تمام شدن باباش ،

که آدم خنده اش می گیره!

طفلک اون باباهه روزی که این گوساله به دنیا اومده چقدر ذوق کرده!

جداً ها، 

چه بدبختی بوده که این گوساله رو پس انداخته است!


ادامه می ده:

تو ماه صفر هم فلانه مراسمشو می گیرم و دیگه تمام !

خدا برای هیچکس نخواد!



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شام1


خعلی گشنم شده!

منتظرم پلو مرغم جا بیفته !

پلوش که جا افتاده، مرغش باید بیفته!


آقا الانه اخبار گفت سرطان سینه مهمه، کنترل و کشفش هم با چند تا حرکت ساده میسر است. خودتون دیگه دنبالش باشید بی زحمت!

جدی می گم ، هاااااااااااا!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گینة نو!


کی باشه سیاست مدارهای استرالیا هم عین همتای کانادایی شون،

از کلّ حیات سیاسی ساقط بشن!


تکبیر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

206 بی صندوق


هنوز کف پای راستم گز گز می کنه

مرده شور ماشین ایرانی رو ببره!

گمونم  عیب از ماشینه!

اگه از سنّ  و سال من نبوده باشه!

حخخخخ

دیروز، 

یک مسافتی رو تو جاده بودم.

حال داد.

خیلی زیاد.


فرازهایی از کیفشو می گم،

 اگه یادم بیاد منتهی، 

بحث ماشینه.

ساعتها،

 با یک بوق مسخره که روی سرعت 120 گذاشته بودن، دمخور بودیم!

اولین بار اصلا نفهمیدم چیه.

 فکر کن!

 طی سیزده هزار گیلومتر رانندگی با ماشینم،

 هیچوقت به سرعت 120 نرسونده بودم.

دیروز که ییهو رسید و این بوقه زد،

 گفتم یا خدا! 

وا شد از هم!

بعد تست کردم دیدم که اینه

مسخره بود.

 اگه کم محلی می کردی، بجای اینکه بلند تر برات سوت بزنه، کامل خفه می شد!

فقط موقع رد شدن از 120، آخ آخ می گفت!

تا 135 رسید،

 بعدش گفتم بابا بی خیال! ماشین ایرانیه. لاستیکش اگه ترکید، توبه نکرده و ناکااااااااااااااام، رفتیم اون دنیا!

منم ول کردم

 تمام مسیر همون 120 تا رو گاز دادم

عین بچّه مثبتهای الاغ !


آخه هیچکسی تو جاده نبود!


یعنی نه که نبود، 

همه غیب بودند!


منظره و هوا و  الخ یک جوری بود،

 آدم دلش می خواست بکشه کنار،

بایسته رو لبة یک شیب،

 رو به آفتاب عالمتاب، 

رو به سراشیب خاک، 

دستاشو وا کنه به طرفین،

چشماشو ببنده یک آن،

لبخند بزنه و 


و رها کنه خودشو !


منتهی،


یکبار که کشیدم کنار اونقدر ماشین از غیب رسید،

اصلا روم نشد چیزو در کنم، 

چه برسه که بپاشی به خاک!


ولی می دونید،

 نه که فکرشو کرده بودم، نگه داشتنشم سخت شده بود!

خلاصة ماجرا! 

...

پرت نشیم،

آقا مرده شور ماشین رو ببره!

اونقدر صدای باد اذیت می کرد، آدم عق می زد!

باد داخل ماشین نمی اومداااااا

از پرایدم باد هم می اومد.

 این باز خدا باباشو بیامرزه،   باد رو نمی ذاشت که بیاد

امّا صدا !

تماااااااااااااااااااام وقت صدای هوهوی باد !

...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

چایی

خدمت باشیم !

بیسکویت نکیسا، چایی و چی توز موتوری ! 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah