۱۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

حیف


امروزی، یکی برام تو تلگرام نظر گذاشته که:

داری موعظه می کنی؟

عقب جلو کرده بودم که بکوبم صافش کنم که گوشیم عکسشو بالا آورد و دیدم دختر طیبه است.

پسر طیبه.

با سازش عکس گرفته گذاشته پروفایلش،

به عکس پروفایل من گیر داده است

براش نوشتم با ساز عکس گرفتن یک جورایی ادّعا کردنه، منم پیشرفتم زیاد نبوده می ترسم ضایع بشم.

نوشته اینم هست. ولی موسیقی ایرانی راحته با روزی دو ساعت تمرین زود می شه یادش گرفت!

خخخخخخخخخ!

روز دو ساااااااااااعت !

ولی خدایی، چه حیف که نمی تونم هنوز ساز بزنم ،هاااااااااا!

صد حیف!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شب کار

سه چهار نفری جمع و جور شدیم و ،

دو شیت کناف رو کوبیدیم به سقف!

مسخره شد! آخه قبلی ها شکم داده بود، با جدیدها فیت نمی شد

ولی مهم هم نیست زیاد

بطور کلی،

من از درست کردن کلید اتومات روشن خاموش کردن چراغها بیشتر ذوقم شد!

باحال بود

هنوزم لامپ سر دیوار رو می بینم ذوق می کنم!

خدا این حس و حال رو از ما نگیره، انشاءالله!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خواننده از بلاگفا

ضد حال از بلاگفا اومده اینو گفته:

"سلام کون سفید(اینو واسه اون پستت می گم که همسایه اومد واست قفلو درست کنه تو دید به اون کثیفی بهش داشتی مثلا خواستی بگی کونت سفیده؟چه فایده وقتی خواهان نداره)

راجع به این پست هم ،حالا کی نظر تو رو خواسته،همچین خودشو تحویل می گیره!
اونم با این نظرات احمقانه
مگه مردم اون کشور خواستند داعشیا تو خاورمیانه باشن
اونایی که اینو خواستن(دولتمردانشون) در امنیت کاملند هیچوقت هم آسیبی بهشون نمی رسه مردمش هم قربانی دولتمرداشونن وگرنه اونا هیچ گناهی ندارن که چون حالا خاورمیانه ناامنه اونا هم طعمشو بچشن چه بسا بسیار با دخالت عوامل قدرت در امور دیگر کشورا مخالف باشن اما کاری از دستشون برنمی آد.
حال کن با خلوت بودن اینجاهااااا هه هه هه هه هه دیگه کسی واسه مزخرفاتت تره هم خورد نمی کنه خوشم می آد عاقل شدن خوانندگانت و فهمیدن تو به دردشون نمی خوری هه هه هه هه "

جناب ضد حال
از این منظر من اونها رو با دلتشون جدا نمی دونم که برخلاف خیلی جاها از جمله بولکی نافاسو، اونجا، همونی حاکم می شه که مردم می خوان و همونی رو دنبال می کنه که مردم می خوان لذا، جدایی بین دولت و خواست مردمشون نیست. فرق داره با همون بولی نافاسو که مثلا حکامش فکر می کنند منابع سرشار مملکت نه برای رفاه مردم خودشون که مثلا برای پیشبرد فلان هدف (خواه متعالی یا سخیف) باید خرج بشه و دولتمرد اهل بولکی فلانوف، خودشو فرستاده پروردگار می دونه در اینکه فلانه هدف رو که تو ذهن خودشه و اطرافیانش، دنبال کنه.

می گفت واسه مسلمان کردن هر یک برزیلی، فلانه کس، فلانه مبلغ  گزاااااااااااف هزینه کرده است! یک رقمی وحشتناک!
بماند
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

امن

من، خیلی متاسفم از آنچه بر سر فرانسوی ها اومد.

خدا رحمتشون کنه

امیدوارم دولت فرانسه هم یک نهادی به اسم بنیاد شهید رو تعریف کنند و به بازماندگان این حضرات ،

جهت تسّلی خاطر البته

و واسه اعزاز و اکرام کشته شدگان،

یک امکانات تو تسهیلاتی برقرار کنه.

امّا،

به نظر من خون فرانسوی ها به هیییییییییییییچ عنوان رنگین تر از خون افاغنه و مردم عراق و شام نبوده و نیست!

آنچه در خاور میانه رخ داده سر خود نیفتاده و بخاطر دخالت همین اروپایی ها و تصمیم اونها به تغییر جغرافیای سیاسی این منطقه بوده و ترس و ناامنی و نابودی رو بر تمام این مناطق حاکم کرده. با این وصف، 

بد هم نیست که حضرات خودشون هم تا حدودی نا امنی رو بچشند و در ترس زندگی کنند!

حضرت علی می فرماید، بزرگترین نعمت امنیت است!

تمام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شکم باره !


دیشب،

دلم کیک فنجونی خواست!

امشب،

باید یک کیکی بار بذاریم، قلوچ نشه بچه ام!

والله!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خاطر پریش

پریشب ها، رفتم خودپرداز بانک

از این خودپردازها که می ذارنش کنار یک سوپری و شعبه بانک نیست.

وقتی کارمو انجام دادم،

منتظر شدم که کارتمو پس بده

نداد

هی شدم،

هی نداد!

یکی اومد پشت سرم

بهش گفتم این کارت منو خورد!

گفت به به و رفت!

من موندم که هی چشامو بالبالی کنم به شکاف خودپرداز

اونم هیچّی پس نده

(عه یادم افتاد به یک لغتی که پریروزها واسه اولین بار شنیدم، چی می گفت؟ .... یادم نمیاد)

خلاصه

به صاحب سوپری گفتم این کارتمو خورد، باید برم شعبه؟

گفت آره!

کلی چونه که زدم فهمیدم خودشم کلیدشو داره منتهی می خواد منو ببره  و بیاره

چاره ای نبود

(یادم اومد! می گفت چاکرا ! یکی از این خواننده ها بود می گفت خواهرش که خیلی هم شوهر خوبی داره یک مدتی عصبی شده بود بعد علتش این بود که تو مهمونی ها که می رفت لباس باز می پوشید،دوستانش نگاه چاکراهاش می کردند، ناخودآگاه موج نگاه اونها تو تن این باقی می موند، عصبی می شد. نفهمیدم چاکرا دقیقا چاک جلوشو می گفت یا عقبشو، سرچ کنم باید. بگذریم)


خلاصه

آقا راهمونو کشیدیم سمت خونه که فردا به این یارو سر بزنیم و اگه نشد شنبه بریم ازش کارتمونو بگیریم.

ده قدم اونورتر،

دست کردم جیبم

نگو کارتم تو جیبم بوده است!

یکم گیج و ویچ بودم و سرما و الخ، باعث شده بود ندادن رسید دستگاه تو مغز من تلقی شده بود به ندادن کارتم و خلاصه،

سوتی داده بودم!

خدا همه رو شفا بده انشاالله!



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

موریانه!


دارم فکر می کنم رابطه آدمیزاد با پشیمونی

یک جورایی مشابه رابطه موریانه حساب می شه با درخت!

همونطور که موریانه، درخت رو از داخل، می خوره و پوک و نابود می کنه

پشیمونی هم،

از داخل

آدمو می تراشه و از بین می بره!

خدا برا هیچکس نخواد!

اینطور نیست که آدم هرکاری می کنه بعدش واسه خودش کف بزنه و هورا بکشه.

نه

آآآآآآآآآآآآآدمه!

خطا می کنه

از اون زمان که تو بهشت بود می کنه،

تا همین الانه

چون آدمه!

مهم اینه که عین "آدم" ،

اشتباهشو تکرار نکنه !


حالا اگه شد !!

نمی تونه که!


و از مبرز ترین اشتباهات آدم، اینه که بذاره موریانة پشیمونی، توشو بخوره، خردش کنه...

نباید این باشه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

اعصاب


تقریباً،

می شه گفت،

اخلاقم سگه امروز.
من با همه اینکه می گم دنیا و همه آدمها کمرنگند برام
و نمی گم به تخمم اند، چون واسه بعضی ها احترام قائلم هنوزم،
منتهی
وقتی یکی مدااااااااااام موج منفی می ده، منم می گیرم.
امروز صبح،

دیگه سیرخواب شده بودم که ساعتمم شروع کرد به زر زر کردن
تا از زیر تخت پیداش کردم،

یکم طول کشید
اینم هی صداشو برد بالاتر
بعدش،

مشکل همیشگی اینکه،

از بس پوستم خشکه یا چه می دونم شاخی و سفته،
این صفحه تاچ درک نمی کنه که منم!

واکنش نشون نمی ده!
سر صبح،

باید اول دستمو هااااااااا کنم یکم مرطوب بشه که موبایلم بفهمه !
...

موبایل کونی !

خلاصه،

تا این کار رو بکنم،

اون نانجیب بازم صداشو بالاتر برد
بعدشم که نمی دونم دستم عوضی خورد به کجا که اصلا اون منگولة ساعته رفت و حالا مگه پیدا می شه!
یک مشت انگشتمو از چپ به راست کشیده ام
یک مشت از راست به چپ
زیر به بالا
بالا به پایین
خلاصه این آخری جواب داد و صفحة منحوسش اومد و حالا دوباره از نو،

صفحه کونی همونطور که گفتم،
انگشت ما رو قابل نمی دونن، واکنشی نمی دن!
خیلی مسخره است ها!

حالا من که بیدار بودم، می خواستم مثلاً رعایت مجاورین رو بکنم،

از آبجی خانوم اتاق مجاور تا همسایه اون سمت دیوار.
بیخیال.

بالاخره خاموش شد ولی،

...

اعصاب ندارم انگار...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

حریم


گاهی، 

دلم می خواد یک مدلی بود وبلاگ، 

که هر کسی نمی تونست سرشو زیر بندازه و انگار خونه باباش باشه، 

بیاد داخل


شب بخیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پلاک 53

رفتیم پمپ بنزین

موقتا متوقف بود. 

یک خانومه، 

جوون

زشت

لب قرقره

با شاسی بلندش پشت من ایستاد

وقتی پمپ ها راه افتاد

خانومه از تو ماشینش داد زد آقا بیا واسه من بنزین بزن

آقاهه

گفت خودت بزن! 

بعدش رفت

خانومه شروع کرد به چیغ و ویق! همه جای مملکت واسه خانومها بنزین می زنند! کارگر پمپ گفتند مدیر که نیستی که! ...


کسی تحویلش نمی گرفت

راست هم می گفت

هم خانومه راست می گفت

هم اون یک نفر کارگر بدبخت که لابد بهش هم گفته بودند از این لوس بازی ها نکن و صد البته باید شش تا پمپ رو اداره می کرد


نمی دونم

به نظرم کلا هیچ کس، نه آقا و نه خانوم، نباید خودش پیاده بشه و بنزین بزنه. 

منتهی...

ما اومدیم

یک بخشی از ماجرا بخاطر لجبازی تاریخی است که بین اصفهانی ها و مردم استان ماست

ماشین خانومه، پلاکش اصفهان بود

53 !


به نظر من،

زن هم که زن شد، باید یکم ملاحت داشته باشه!

و البته جنم!

وقتی می بینی نمی زنند،

پیاده شو بزن!

چرا باید واسه باز کردن در باک ماشینت، محتاج یک کارگر یک لا قبا باشی شما؟!

شمایی که با اون تیپت و با اون ماشینت، 

و قطعا با اون رفتار و سلوکت تو زندگی،

حتی واسه رفع نیاز جنسی خودت هم از مرد جماعت برائت می جویی و خودت شغل داری و خونه داری و ماشین داری و همه جا می گی فقط خودت! مستقل، کافی!

پیاده شو!

ببینم

اصلا می دونی باک ماشینت کدوم طرفه؟

عیب نداره، هر طرف باشه، شیلنگ پمپ بهت می رسه

فقط اگه بدونی کدوم طرفه،

راحت تری...

کدوم طرفته؟ حالا می دونی؟


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah